ناتالیا گینزبورگ از کودکی شعر میسرود و سپس به داستانسرایی روآورد. درباره کارش میگوید: «نمیتوانستم غیر از این حرفه دیگری داشته باشم.» و نیز: «گرچه موسیقی را نمیفهمم، در نوشتن همیشه وزنی را دنبال میکنم.»
کتاب حاضر، که شرح زندگی او از بدو تولد تا ظهور و سقوط فاشیسم است، گرچه بافتی داستانی دارد، مثل دیگر آثار او صریح و اقتباسی از واقعیت است. خود او، در مقالهای، این صراحت و میل به حقیقتگویی نویسندگان معاصر را متأثر از جنگ و مصایبی میداند که در مبارزه با فاشیسم متحمل شدهاند. غیر از آن، اخلاقگراست و مهارتی در بهکارگیری تکگوییهای آموزنده دارد؛ تکگوهایی چنان شخصی که انگار مخاطب آنها تنها خودش است. در هر صفحه از آثار گینزبورگ شیوه خاص او در زنبودن آشکار است: بیانی گاه انباشته از رنج امّا همیشه صریح و ساده؛ با وجود این، انگار شرکت آگاهانه او در رنجها و شادیهای این دوران، از حرارتی درونی مایه میگیرد.
ترجمه خوب نیست پر از اسامی ایتالیایی که خوندنش رو سخت میکنه، گوشه ای از جریان های سیاسی وفرهنگ اجتماعی مردم در اون دوره رو نشون داده درواقع ماجرای زندگی اعضای خانواده نویسنده است که هرکدام به نوعی در جریان جنگ جهانی و فاشیسم و .. نقش داشتند،
2
الفبای خانواده یک زندگینامهی خودنوشت است که خط قصهی مشخصی را دنبال نمیکند صرفا دیدهها و احساسها و برداشتها، توصیف و روایت میشود. با این وجود شخصیتها به درستی و دریادماندنی شخصیتپردازی شدهاند.