آنچه میخوانید؛ گوشههایی است از حیات پیامبر رحمت، حضرت ختمی مرتبت؛ محمدبن عبدالله، که درود و سلام خدا بر او و خاندان مطهرش.
استفاده از قالب داستانی، و شیوههای نگارشی مثل اول شخص، موجب شده تا در برخی از خاطرات به ناچار گفتوگوهایی که استناد عینی در متون تاریخ ندارند (اما بنا به حواشی موجود، امکان بیان آنها وجود دارد) به کار رود؛ این گفتو گوها از فحوای تاریخ برداشت شده و لذا قابل خدشه است. این تحفهی نافص که به هیچ روی در أن حضرتش نیست، به لطف توفیق حق و به امید «برات» و با همین «بضاعت مزجات» نگاشته شد. تا خواجه که را خواهد و کلاف که را پسندد.