زیر باران در صف ایستادهایم، اما در نهایت وارد سینما میشویم، در حالی که دست دو بچه، یک پاکت ذرت بوداده و یک گالن نوشابه در دستمان است.
کمی دیر رسیدیم و برای نشستن در جای خود مجبور شدیم مردم را از صندلیهایشان بلند کرده و به خاطر این کار عذرخواهی کنیم. بالاخره کاپشنها را درآوردیم و به همراه بچهها سر جایمان نشستیم. ده دقیقه تبلیغات، پنج دقیقه تبلیغ فیلمهای روز و بالاخره نمایش اصلی!
فکر میکردیم چون عنوان فیلم خانوادگی است، صحنههای ترسناک ندارد؛ عجب اشتباهی کردیم! بعضی از پدرها میگفتند که صحنههای آن از فیلمهای دراکولا هم ترسناکتر بود.
اجازه دهید اعضای این خانواده را به شما معرفی کنم، والدین خانواده: موریا و پیتر، و بچههای خانواده: جک و سوفیا...