ادبیات دفاع مقدس بخشی از ادبیات معاصر ماست که اهمیت زیادی دارد. چراکه این ادبیات است که باید بتواند پلی میان آنهایی که جنگ را تجربه نکردهاند و رزمندگان و فضای ذهنی آنها ایجاد کنند. در سالهای اخیر نویسندگان زیادی تلاش کردهاند دراینباره بنویسند و هرساله آثار مختلفی منتشر میشود. یکی از نویسندگانی که کتابهای خوب و منحصربهفردی در این زمینه دارد نویسندهی جوان ایرانی رضا امیرخانی است. امیرخانی که خود را به آرمانهای انقلاب و دفاع مقدس پایبند میداند کتابهای زیادی نوشته است. رمان از به یکی از مهمترین داستانهای اوست که باید خوانده شود.
کتاب از به یکی از رمانهای دفاع مقدس است. این رمان در قالب نامههای مختلف نوشتهشده است. نامههایی که از طرف افراد مختلف نوشتهشده و از درون آنها داستانهای متفاوتی شکل میگیرد. شخصیت اصلی کتاب خلبان جانبازی است که دوپایش را ازدستداده است. او که مرتضی نام دارد آرزو دارد دوباره پرواز کند، کاری که همه فکر میکنند اشتباه و غیرممکن است. رضا امیرخانی، نویسندهی این داستان، آن را به شکلی منحصربهفرد نوشته است و تلاش کرده است با شکل دادن گفتوگوهایی در قالب نامه اهداف خود را بیان کرده و مفاهیم مدنظرش را منتقل کند. از به یکی از آثار بااهمیت ادبیات دفاع مقدس است. این رمان را انتشارات نیستان سال ۸۰ روانهی بازار کتاب ایران کرد.
بهجای مقدمه
از: دانشآموز فرانک ناصری، دومِ شقایق. به: عقاب تیزپرواز جنگ.
از: سرگرد خلبان آرش تیموری، پایگاه شکاری دزفول. به: سرگرد خلبان رحیم میریان، پایگاه شکاری تبریز.
از: خانم تیموری، پایگاه شکاری دزفول. به: طیبهی محمدی (مشکات)، شهرک سی-یکصد و سی
از طیبهی محمدی (مشکات)، شهرک سی- یکصد و سی. به:خانم لیلی تیموری، پایگاه شکاری دزفول
از: سرگرد خلبان رحیم میریان، پایگاه شکاری تبریز. به سرگرد خلبان آرش تیموری، پایگاه شکاری دزفول.
بریدهی روزنامه، از روزنامههای بیستم و بیستم و یکم
رضا امیرخانی سال ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمده است. او از دوران دبیرستان نوشتن را آغاز کرد. در دانشگاه صنعتی شریف در رشتهی مهندسی مکانیک درسخوانده است. او اولین رمانش را در پایان دبیرستان نوشت. این رمان که «ارمیا» نام دارد داستان حال و هوای یک رزمندهی دوران جنگ را روایت کرده است. امیرخانی متعهد به انقلاب اسلامی است و با رهبر انقلاب نیز روابط مناسبی دارد. او سالهای سال است که در عرصههای مختلف فرهنگی فعالیت کرده است. او سالها سردبیر سایت لوح بوده است و مدتی نیز رئیس هیئتمدیرهی انجمن قلم ایران بود. او برای فعالیتهایش برندهی جوایز مختلفی شده است که از میان آنها میتوان به جایزهی ادبی آل احمد برای رمان رهش، جایزهی بخش داستان بیست و یکمین دورهی جایزهی کتاب فصل برای رمان قیدار و جایزهی برگزیدهی آثار ۲۰ سال دفاع مقدس اشاره کرد.
رضا امیرخانی داستانهای زیادی نوشته است. داستانهای «من او»، «قیدار»، «رهش»، «جانستان، کابلستان»، «نفحات نفت» و «بیوتن» تعدادی از این رمانهاست که خوانندگان زیادی هم دارد. امیرخانی سال ۹۷ برندهی جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی شد. او همچنان در زمینهی ادبیات فعالیت میکند.
کتاب از به کتابی دربارهی بازیابی آرمانهاست. کتابی که رضا امیرخانی در آن با استفاده از نامههای مختلف شخصیتّهای به یکدیگر تلاش میکند آرمان و آرزویی را زنده کند. این کتاب پر از پیچیدگیهای مختلف و شخصیتپردازیهای منحصربهفرد است که در کنار هم قرار گرفتنشان یک داستان الهامبخش میسازد. خواندن از به مخاطب را به فضای ذهن یک خلبان جانباز و افرادی که با او در ارتباطاند میبرد و میگذارد او نیز احساسات شخصیتهای داستان را تجربه کند. این کتاب جذاب را بخوانید و فضای متفاوتی را تجربه کنید.
انتشارات نیستان کتاب از به را عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
کتاب از به در دستهی کتابهای داستان فارسی قرار دارد.
کتاب از به مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب از به 170 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 8 روز بخوانید.
کتاب از به حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستان فارسی دفاع مقدس را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب از به اثر رضا امیرخانی بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان فارسی دفاع مقدس میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید. کتاب گویای رمان از به نیز ساختهشده است. این فایل صوتی را که حامد فعال گویندگی آن را بر عهده داشته است از فیدیبو قابل دانلود است.
سلام. حتا دو روز هم دوام نیاوردم. از پریروز که شما را دیدم، پرطاووسی که لای کتاب زیست دراز کشیده، چرت میزند؛ قبل از آن هرروز هفت- هشت صفحه جلو میرفت. حتا یکبار هم نتوانستم بروم سراغ کتابهای درسی.
میدانید که؛ سال آخری هستم و پاکنکوری... شاید باورتان نشود، اما من در این هفت هشت سال هیچوقت آن نامه را فراموش نکردم... بااینکه هیچ زمانی از شما جواب نگرفتم. همیشه خیال میکردم که شما را توی فرودگاه کنار یک هواپیمای جنگی خواهم دید، نه که روی صندلی چرخدار... مردهشوی جنگ را ببرد...
دیدن شما مرا یاد گذشتهی نهچندان خوشایندم انداخت. پدر و مادری که در بمب باران کشته شدند و زیر آوار ماندند. ماشین بابا که توی پارکینگ له شد. مسیو پطروسیان که به من پیانو درس میداد. خانم احمدی که مرا دلداری میداد.
عمو سیروس که مرا پهلوی خودش نگهداشت. حسادتهای بچهگانهی من به ارگ فریدون، پسرعمو سیروس...
در کودکیام تجربههای بزرگی کسب کردم. بچهی یتیمی که هیچ نداشت... کنار خانوادهی عمو که اگرچه متمول بودند اما پیشتر همواره حسرت خانوادهی ما را میخوردند... فریدون- پسرعمو سیروس- هیچوقت نگذاشت که من به ارگش دست بزنم. حتا وقتیکه بزرگتر شدیم. شاید به پیانوی من حسودیاش میشده... پیانویی که سیمهایش از زیر آجرهای کج و معوج بیرون زده بود...
نمیدانم چگونه برایتان بنویسم؛ اما در این مدت مدام دنبال کسی میگشتم تا برایش درد دل کنم. خیال میکنم فقط یک مرد- گیرم خیلی بزرگتر باشد- میتواند یک زن را – گیرم دختربچهای بیش نباشد- تسکین بدهد. میدانم که شما آنقدر متمدن هستید که فکر بدی نکنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 829.۷۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 170 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۴۰:۰۰ |
نویسنده | رضا امیرخانی |
ناشر |