نویسنده در این اثر تحقیقی مجمل و بهدور از حاشیهپردازی و تفصیل غیرلازم، مهمترین و اصلیترین اطلاعات را درباره محمدعلی فروغی گردآوری، سرند، و بررسی کرده است. برخی نکات که درباره او میگوید، بهویژه آنچه بهاتکای اسناد وزارت خارجه انگلیس و آمریکا و نشریههای خارجی در نوشتهاش آورده است، و ما معمولاً بهسختی میتوانیم بهآنها دسترسی داشته باشیم، شایسته توجه است. پژوهشگران تاریخ معاصر ما حتما در بررسیهای خود بهاین نکات توجه خواهند کرد و نظر کارشناسانه خود را در نقد و معرفیها ابراز خواهند داشت.
فروغی، شخصیتی چند وجهی است. نقش سیاسی که او در یکی از حساسترین دورههای تاریخی ایران برعهده گرفت و انتقال قدرت و سلطنت را ماهرانه ساماندهی کرد، با همه جنبههای آشکار و پنهان این ماجرا، نقشی نبود که هر سیاستمداری بتواند بهعهده بگیرد. تأثیرهای عمیقی که او در سیاستها و فعالیتهای فرهنگی عصر خود برجای گذاشت، تأثیرهایی که هنوز هم ادامه و پیامد دارد، بهاین زودیها از صدر فهرست موضوعهای پژوهشی دارای اولویت خارج نخواهد شد. البته موافقان و مخالفان فروغی، از هر دو دست، بسیارند. چالش میان آنها که معمولاً از مفروضات و دیدگاههای تحلیلی مبتنی بر آنها سرچشمه میگیرد، شعلهاش با هر سند یا تحلیل تازهای افروخته میشود. در حقیقت این چالش بهفروغی و امثال او منحصر نیست؛ هر سیاستمداری که پیوندگاه میان دو فصل از تاریخ قرار بگیرد، چالش برانگیز است. چگونگی بسته و باز شدن دو فصل از تاریخ ایران، از جهاتی با این کتاب روشنتر میشود، اما پرسشهایی که لاجرم بهمیان میآورد، در عین حال میتواند انگیزش گر مطالعات تازهای باشد.