آنالی یک اسم ترکی است بهمعنی مادردار. این را همان روز اولی که دیدمش به من گفت. مثل یک راز که فقطوفقط به من میگویدش. از همان روز وقتی درِ گوشم این را میگفت و نفس خیس و نمناکش سرریز میشد توی سرم، میدانستم برای همیشه اسمش در وجودم نقش شده است. امروز دم صبح هم که خوابآلوده گوشی تلفن را برداشتم با شنیدن اسمش بلافاصله هوشیار شدم و با انعکاس اسمش در درونم، فهمیدم که چه اتفاقی افتاده است. لازم نبود صدای آن طرف خط بگوید: «اتفاقی نیفتاده خانم دکتر. فقط میخواهیم چندتا سؤال از شما بکنیم.»
بلند شدم. با اینکه منگ خواب بودم. گشتم تا آن حلقه را از بین خرت و پرتهای اندکی که توی یک جعبه کوچک نگه میداشتم پیدا کنم و بعد مثل اینکه طبیعیترین کار ممکن را میکنم، بیآنکه لحظهای فکر کنم، یا حتی بخواهم شمارهاش را بهخاطر بیاورم، شماره جهانگیر را گرفتم. جهانگیر با صدایی که انگار اصلاً خواب نبوده گوشی را برداشت و گویا اصلاً این سالهایی که بینمان فاصله انداختهاند وجود نداشتهاند، گفت: «جانم شیرین جان؟»
باز همدیک مجموعه داستان بی مزه. انگار نویسنده فقط سوژه را پیدا کرده و از بسط و به انجام رساندنش عاجز بوده. همه ی داستان ها معلق و بلاتکلیف رها شده اند.
3
(2)
3,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO » در اولین خریدتان از فیدیبو