فریبا منتظر منظور:«با آرامش شروع شدهاست مثل زندگی که اول روی خوشش را نشان میدهد و تشویقت میکند تا پیش بروی و بعد روی دیگرش را خواهی دید که حریف میطلبد. انگیزه و اراده و عشق هم داشته باشی بعضی دردها را تاب نمیآوری. زودتر از آنکه فکر کنی پیر میشوی در بیست یا سی سالگی حتی.»
کتاب دزدهکشی توسط فریبا منتظر منظور نوشته شدهاست. این کتاب در سال 1393 توسط انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسید. کتاب دزدهکشی به دلیل داشتن داستانی نو و تازه که در ادبیات ایران نمونهای از آن وجود ندارد در همان سال انتشار به عنوان اثر تقدیر شده در بخش رمان آزاد کتاب سال شهید حبیب غنیپور انتخاب شد. به علاوه این کتاب نامزد نهایی جایزه ادبی پروین اعتصامی نیز بود. داستان این کتاب نسبت به دیگر داستانها فضای متفاوتتری دارد. داستان این کتاب سبک رئالیستی دارد. به علاوه داستان به صورتی نوشته شدهاست که تمام درد و غم و احساسات شخصیتها به خواننده منتقل میشود. ضربآهنگ داستان در ابتدا آرام و ملایم است. اما از فصل چهارم به بعد ضربآهنگ داستان تند و تندتر میشود. به صورتی که اتفاقات پشت سر هم و بدون وقفه رخ میدهند و خواننده را درگیر خودشان میکنند. راوی در بخشهایی اول شخص و در بخشهایی دیگر سوم شخص است. این تغییر در روایت به جذابیت داستان بسیار افزوده است. به علاوه در داستان مونولوگهایی از شخصیت اصلی نیز وجود دارد.
نویسنده در این داستان تغییرات ترسناک انسانی را نیز نشان میدهد. او نشان میدهد که ایرادات قانونی چطور از انسانهای شریف و معمولی دیوهای ترسناکی میسازد که حتی طبیعت نیز حریف آنها نیست.
داستان رمان «دزدهکشی» درمورد زندگی یک محیطبان است. این محیطبان آرسین نام دارد. او بیشتر زندگیاش را در کوه گذارنده و به حفظ جانوران و محیط زیست مشغول است. آرسین در شهر همسری به نام ریحانه دارد. ریحانه از شرایط زندگیاش راضی نیست. زیرا درآمد آرسین کم بوده و بیشتر روزها و شبها نیز در خانه نیست. آرسین در گذشته به عنوان دامپزشک در کلینیکهای دامپزشکی مشغول به کار بود. اما به دلیل حقوق کم به محیطبانی روی آورد تا اینکه این کار برایش همه زندگی شد. او در کوهها زندگی بسیار جالبی را تجربه میکند. او شاهد تولد آهوان است و از بازی دیگر حیوانات لذت میبرد. در این رمان سه شخصیت دیگر به نامهای شاهین و شیوا و مدیر محیطبانی نیز حضور دارند. شاهین شکارچی است و شیوا نیز همسر اوست. مدیر محیطبانی مردی است که با رشوههای اندک به طبیعت خیانت میکند. در یک سلسله اتفاق، آرسین به زندان میافتد. اما در نهایت دادگاه حکم بر بیگناهی او را صادر میکند. اما او پس از خلاصی نمیتواند دیگر به زندگی عادی خود بازگردد و مجنون میشود.
نسخه چاپی کتاب دزدهکشی در سال 1393 توسط انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسید. نسخه الکترونیکی آن نیز در همان سال با همت انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد. شما میتوانید کتاب الکترونیکی دزدهکشی به قلم فریبا منتظر منظور و انتشارات کتابسرای تندیس را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه کنید.
فریبا منتظر ظهور در سال 1349 چشم به جهان گشود. او زادهی پایتخت هزار رنگ ایران، تهران است. خانم منتظر ظهور پس از اتمام دوران تحصیل در مقطع ابتدایی و دبیرستان وارد دانشگاه شد. او فارغ التحصیل رشتهی اقتصاد و کامپیوتر است. فریبا منتظر ظهور برخلاف رشتهی تحصیلیاش، علاقه بسیاری به نویسندگی و خبرنگاری داشت. به همین دلیل پس از سالها فعالیت در زمینه حسابداری، معلمی و شبکههای کامپیوتری به سمت علاقهاش رفت. او در سال 1382 اولین فعالیتهای خود را در زمینه روزنامهنگاری آغاز کرد. او یک دوره آموزش خبرنگاری را در دفتر مطالعات و تحقیقات رسانهها گذارند. سپس به عنوان خبرنگار آزاد در روزنامهها و مجلات مختلف مشغول به کار شد. مصاحبههای گوناگون خانم منتظر ظهور با افراد باعث شد تا توانایی خوبی در نویسندگی پیدا کند. به همین دلیل از سال 1386 نویسندگی به ویژه داستان نویسی را آغاز کرد. آثاز این نویسنده در سه گروه رمانها، مجموعه داستانها و گردآوریها قرار داده میشود. از مجموعه داستانهای این بانوی ایرانی میتوان به هرازگاهی بنشین و سوت اشاره کرد. از رمانهای او نیز باید از آنیش، هیاهوی کوهسار، ماز، به جز سرخ هر رنگی، رویای من این است و ... اشاره کرد. بسیاری از کتابهای نام برده از خانم فریبا منتظر ظهور به صورت کتاب الکترونیکی و صوتی در فیدیبو موجود است. کتاب هیاهوی کوهسار در سال 1391 توسط انتشارات مروارید منتشر شد. این کتاب نامزد نهایی دو جایزه به نامهای جایزه ادبی مهرگان و جایزه گام اول بود. رمان آنیش در سال 1392 توسط انتشارات بهنگار منتشر شد. این کتاب در همان سال جزء بیست کتاب برتر سال شهید حبیب غنیپور قرار گرفت.
سوخته از آفتاب با چشمان نافذ قهوهای زیر حفاظ ابروهای پرپشت، سیاه چرده با صورتی اصلاح نشده لاغر، اما عضلانی، قد حدود ۱۷۰ سانتی متر در دههی سوم زندگی با پیراهن شش جیب خاکی رنگ سربازی به تن و کلاه آفتابی سفیدی که از نور خورشید زرد شده بر روی موهای کم پشت صاف و خاک گرفته، عرق کرده، خسته، تازه از راه رسیده، مقابل معروفترین داروخانهی شهر پا سست کرد. با اندکی تعلل در را فشار داد و تو رفت. ریحانه از پشت صندوق، به آرسین نگاه مهربانی انداخت و لبخندی زد. به مشتری کنار صندوق گفت:«سه هزار و پانصد تومان!»
زنی که پشت به آرسین داشت و مانتوی بلند نخی قهوهای رنگ به تن، اسکناس پنج هزار تومانی را جلوی ریحانه روی پیشخوان گذاشت و دست بچهی گریان را کشید. بچه که آب از دهان و بینی روی گونه هایش سُریده بود. به آرسین نگاه کرد و کم کم گربهاش به بهت تبدیل شد. آرسین به بچه لبخندی زد، اما بچه مبهوت، به کارد جنگی روی کمر آرسین خیره بود. زن و بچه از کنار آرسین رد شدند و بیرون رفتند. ریحانه از پشت صندوق کنار آرسین آمد. زنی با صدای بلند پرسید:«کسی نیست پول رو بگیره؟»
آرسین رو به ریحانه گفت:«میرم خونه. ظهر میبینمت.»
سمت خانه راه افتاد. توی کوچه پیچید و کنار آپارتمان کوچک سه طبقه ایستاد. جیب کوله را جستجو کرد و کلید خانه را بیرون کشید و در قفل در چرخاند. پلهها را تا طبقهی سوم بالا رفت. در خانه را باز کرد. نظم و پاکیزگی خانه آرامشاش را بیشتر به هم میزد. کوله را کنار جاکفشی چوبی رها کرد. به جاکفشی تکیه داد و پوتینها را به زحمت از پا بیرون کشید و بیمبالات گوشه ای رها کرد.
خانه بهتر از اوضاع مالیشان نگهداری میشد. ریحانه تمام درآمدش را صرف خانه میکرد. ظرف و وسایل و پرده و ملافه و لباس میخرید. میگفت:«نمی خوام از بقیه کم بیارم.»
آرسین آزادش میگذاشت تا هر طوری که دلش میخواهد فکر و خرج کند. روی تخت دراز کشید ... پلکهاش سنگین نشده صدای باز شدن در را شنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 913.۲۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 166 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۳۲:۰۰ |
نویسنده | فریبا منتظرظهور |
ناشر | انتشارات کتابسرای تندیس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۰۱/۱۰ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 8,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نثری روان و جذاب و روایتی متفاوت از زندگی یک محیط بان.