جن خانهی ما ترشی خیلی دوست داشت. همیشه بطری های ترشی آلبالو در خانه ما گم می شد. جن خانه ما از گوشواره های آویز فیروزه ای من هم خوشش می آمد. گاهی یکی از آنها را برمی داشت و من تمام خانه را زیر و رو می کردم تا پیدایش کنم. جن خانه ما همیشه بود. گاهی در حمام آواز می خواند و سنگ پا را می انداخت توی سطل آشغال... چون از سنگ پا خوشش نمی آمد. گاهی می رفت توی صندوق قدیمی که یادگار خانم جان بود، بچه به دنیا می آورد و بعد باید ملافه های سفید را می شستیم. گاهی مریض می شد و نالاه می کرد... جن خانه ما...