مساله محوری این كتاب، طلاق خاموش یا عاطفی است كه در آن، زوجها با وجود زندگی مشترك و بودن زیر یك سقف، فقط به علت مسایل سنتی و عرفی به شرایط موجود تن میدهند. در مقدمه این كتاب میخوانیم: «از نظر روانشناسان، این نوع جدایی بدتر از طلاق قانونی است؛ زیرا وقتی زن و شوهر مجبور به زندگی زیر یك سقف هستند اما زبان مشتركی ندارند، از نظر روحی و روانی تحت فشار قرار میگیرند... فرزندان چنین خانوادهای، بدترین الگوی رفتاری را از والدین خود دریافت و در زندگی مشترك آیندهشان به احتمال فراوان آن را اعمال میكنند.» در خانوادههایی كه در این كتاب با عنوان جدایی بینشان از آنها یاد شده، زن و شوهر زیر یك سقف، اما جداگانه زندگی میكنند و حتی گاهی مسایل اقتصادیشان نیز تفكیك شده است. در این گروه از خانوادهها كه متاسفانه در خانوادههای ایرانی هم کم نیست، گاهی اوقات رابطه دو سویه زن و شوهر، ضلع دیگری مییابد و آسیبهای جدی به زن و مرد وارد میكند. این ضلع میتواند یكی از اعضای خانواده، كار یا -در بدترین نوع آن- فرد دیگری باشد كه وارد حریم خانواده میشود