باید خندید، در این جهان پُر از درد و رنج و تشویش، جز خنده دوایی نیست، غصه خود درد دیگری است که سربار دردها میکنیم. هر دفعه که غصه میخوریم مثل این است که بجای باز کردن گرهی، بنشینیم و با رنج فراوان، گره دیگری بر مشکل خود بزنیم.
غصه روح و جسم را ناتوان و قوه تعقل و تدبیر را پریشان میکند، از غصه روزمان تاریک و دنیا به خیالمان پُر از چاه و دیو و بدخواه میشود اما همین که آفتاب خنده در دلی سرزد، هرچه غول و دشمن و پرتگاه میدیدیم، محو و نابود میشود، عالمی پُر از صفای سبزه و گل و عیش و محبت و گذشت جلوه میکند...