شریعتی، همچنان که در یک تعبیر، آشناترین چهرۀ روشنفکری ایران معاصر است، در تعبیری دیگر نیز ناشناختهترین روشنفکر زمانۀ ماست! چهرۀ آشنا و مشهور او را منتقدان و مخالفان او ترسیم و تبلیغ کردهاند، و چهرۀ ناشناختۀ او آن چیزی است که از خلال آثار و اندیشههای او بیرون میزند. در آنچه که نقدنویسان شریعتی پرداختهاند، او هم یک انقلابی دوآتشه و افراطی است که هراندیشۀ مخالف یا متفاوت با اندیشۀ خود را، اهریمنی و باطل میخواند و با هرگونه نظم و ثبات و سازمان سر ستیز دارد؛ و هم یک گذشتهگرای ارتجاعی که در عشق به دنیاهای کهن میسوزد، و در نتیجه، با هرچه که منسوب به دنیای جدید است ــ از عقلانیت و آزادی و دموکراسی گرفته تا تکنیک و تمدن آن ــ دشمنی دارد. درحالی که آنچه مبانی اندیشه و خطوط اساسی تفکر او را تشکیل میدهد، و در سرتاسر آثار او تکرار میشود ارزشها و اندیشههای بلندی مانند تسامح، آزادی، فرهنگ، آگاهی، انتخاب، پرسشگری، عقلانیت و نواندیشی، و ستیز با خرافه و انحطاط و ارتجاع و انحصارطلبی است...