
ترنم زنی قوی و زیباست که برای مردها دامن پهن کرده و از آنها انتقام میگیرد. او بنا به دلایلی از همهی مردها متنفر است و از همین رو همهی اعضای تیم کاریاش خانم هستند. او در کار بازسازی خانههای قدیمی فعالیت دارد. همهی قراردادهای او با خودش برای گرفتنِ انتقام در یک شب زمستانی تمام میشود. همه چیز از نگاهی که در چشمان آسمانی گره میخورد، شروع میشود و ناخواسته جای تمام آن نفرت را عشقی ممنوعه میگیرد. تمام خط قرمزهای ترنم میسوزند و خاکستر میشوند. او دیگر برای خودش نیست و برای مردی که زیر درخت بیدمجنون، در میان برف ایستاده و باد در موهایش میرقصد؛ میمیرد و از نو متولد میشود.