کتاب جویندگان مقبره جلد 1 اثر مایکل نورتراپ نشر نگاه آشنا

در اعماق شب در مصر، دخمه بار دیگر جان گرفت و روشن شد. شمع‌های سیاه نور نارنجی‌رنگی روی دیوارهای ماسه‌سنگی گورخانه می‌افکندند، جایی‌ که در آن سطربه‌سطر تصاویر باستانی و حروف حکاکی‌شده، تاریخچۀ نیرنگ و پیروزی را به‌ نمایش می‌گذاشتند. مخلوطی از پوستۀ سوسک‌ها و پر پرنده‌ها در یک گلدان برنز سوزانده شده‌بود و در گلدان دیگری، موی حیوانات و پوستۀ مارها به‌آرامی می‌سوختند. بوی سوختگی ناخوشایندی هوا را پر کرده‌بود. مایۀ زندگی بود که از آن بوی مرگ می‌آمد. هزاران سال بود که این سازمان سرّی در این‌ مکان شکل گرفته‌بود. افراد قدرتمند برای این‌که شناسایی نشوند یا دربارۀ مسائل و کارهای غیرممکن صحبت و یا آن‌ها را عملی کنند به‌ این مکان می‌آمدند. اعضای انجمن مخفی دور یک تابوت سنگی بسیار بزرگ جمع شدند. جسد قدیمی درون آن متعلق به‌ بنیان‌گذار سازمان بود. هرکاری که کردند، برای خدمت به‌ او بود؛ برای آن‌که او را برگردانند. برای ادای احترام به‌ او، یکی پس از دیگری با صدای آهسته شروع به ‌مناجات کردند.