
دست سردش رو که توی دستم بود آروم فشار دادم - مامان خواهش میکنم مقاومت نکن بیا با ما بریم دستش رو کشید، زیر اون ماسک مشکی فقط چشمای پر از اشکش مشخص بود - نه جانان من باید با امیر حسین برم کلافه و ناراحت گفتم - آخه تا آبادان چجور میخوای تحمل کنی نگاهم افتاد به آمبولانس و ادامه دادم - اونجا سرده مامان .... عمو امیر دیگه .....
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 1.۴۵ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 196 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | مریم اسدی علیایی |
| ناشر | ندای الهی |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۸/۱۹ |
| قیمت ارزی | 2 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |