
سال 1374 بود به مشکل خورده بودیم و باید خانه را میفروختیم در حال جمع کردن وسایل بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. مش گوهر بود. ناراحتی را میشد به وضوح در صورتش دید. بدون هیچ مقدمهای شروع کرد به عتاب کردن که «چرا میخواهید این خانه را بفروشید! نکنید! این خونه خونه امام زمانه.. نباید بفروشیدش.. »
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 7.۳۷ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 199 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | محمدهادی زرگری |
| ناشر | روایت فتح |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار |