توسعۀ اقتصادی همواره متضمن منافع مادي و تكنولوژي و آزادي هاي متنوع است و از طرف ديگر بيعدالتي، تخريب فرهنگي، مسائل زيست محيطي و تخريب طبيعت و از همه مهمتر بيمحتوي شدن زندگي و عدم معياري براي يافتن حقيقت و ارزش هاي واقعي را به ارمغان آورده است. در بيان تبيين مفاهيم توسعة اقتصادي بيش از همه چيز بايد انسان و ارزش هاي والاي انساني محور قرار گيرد. اگر تعيين سيماي انسان و ارزش هاي انساني و هدف سعادتمند نمودن انسان در سرلوحه الگوهاي توسعه قرار گيرد، ديگر هر تعريفي از توسعه كه صرفاً اقتصادي، فني، سازماني يا مديريتي باشد، كافي نخواهد بود. در اين شرايط ما نياز به حكمتي داريم كه با علوم ما سنخيت داشته باشد. حكمتي كه ديدگاه وسيعتري را از هدف هاي زندگي انساني و تلاش هاي انساني ارائه كرده و براي فرموله كردن الگوي توسعه رهنمون بدهد. عوامل و زمينههاي مختلفي در غرب باعث توسعه اقتصادي شد. دستاوردهاي علمي و صنعتي غرب، محصول تلاش هاي انسان غربي در تلقي جديد از خدا و دين و دنيا است و محصول يك فرايند تاريخي چند قرني است. از اين جهت، شناخت توسعه اقتصادي در غرب مستلزم شناخت مباني هستي شناسي، انسان شناختي، جامعه شناختي ، سياسي و اقتصادي است. فرض موجود در اين تحقيق اين است كه علت اساسي توسعه اقتصادي در غرب ، عمل عقلايي و پويايي علم و تكنولوژي كه خود ناشي از درك جديد نيست. انسان و ارزشهاي انساني است. در اين راستا نگاهي به برخي از اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و تطبيق ديدگاه اسلام با مباني توسعه اقتصادي در غرب، خطوط كلي توسعه اقتصادي مبتني بر رشد، عدالت، پايداري و كارايي مطلق را جلوه گر ميسازد.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۱۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 66 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | نوید رحیمی |
نویسنده دوم |