باغها و دشتها که خشکیدند، باغداران و زمینداران هم دلسرد شدند. دل از باغ و زمین خود کندند و راهی دیار غربت شدند. هرکسی بهسویی و شهری رفت تا نان برای سفرۀ خانوادهشان بیاورد. خیلیها هم زن و بچهشان را برداشتند و باهم راهی دیار غربت شدند. در پی خشکسالی طولانیمدت، ساکنان یک منطقۀ روستایی در شمالغرب ایران (ولایات خمسه) به فروش زمینهای کشاورزی و مهاجرت به شهرهای اطراف روی میآورند و دراینمیان، عدهای با سوءاستفاده از موقعیت درماندۀ روستاییان، زمینهای آنها را با کمترین قیمت میخرند و در این راه رقابت پنهان و پیدا بین آنها شکل میگیرد که باعث برخی تنشها در بین روستاییان میشود. در بطن ماجراها، «فَخی» مرد جوانی است که نه زمین دارد و نه حتّی پول خرید زمین؛ اما در کشاکش روستاییان و خریداران زمین، بین آنها قرار میگیرد و بهنوعی پایش به بازی مرگباری که در جریان است، باز میشود.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۰۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 139 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | علیالله سلیمی |
ناشر |