بخشی از کتاب
آزادیام را از دست دادهام، اما زندانی که در آن بهسر میبرم، صرفاً از جنس دیوار، میله و قفل نیست. زندان واقعی من، چیزیست ظریفتر و درعینحال عمیقتر: ترکیبی از تهیدستی، نگاههای تحقیرآمیز نگهبانان، بوی نمور، گرمای خفقانآور، و نبود مطلقِ هرگونه حواسپرتی. اینجا نهفقط جدایی از جهان بیرون است، بلکه بریدن از خود نیز هست؛ زیرا در این سکوت طولانی، ذهن راهی جز بازگشت ندارد، بازگشت به خاطره، بازگشت به رنج، بازگشت به آنچه با آن نمیتوان کنار آمد. در اینجا، اندیشیدن دیگر یک انتخاب نیست، بلکه اجبار است. و ذهنی که کاری جز اندیشیدن ندارد، سرانجام، به دشمن خود بدل میشود. در چنین فضایی، جنون، نهتنها محتمل، بلکه محتملترین پایان ممکن است. اما پیش از آنکه از درون فرو بپاشم، تصمیم گرفتم بنویسم. نه به این امید که کسی بخواند، بلکه برای آنکه از درون خالی نشوم. تصمیم گرفتم زندگینامهام را، بی هیچ ادعایی، بی هیچ ترتیب زمانی الزامآور، بی هیچ اطمینانی به روایت درست، بر دیوار خیس این سلول حک کنم. این نوشتار، پنهانی است، شبانه است، و میان شکاف تاریکِ دیوار و توالت فلزی پنهان میشود؛ چون حتی حقیقتِ بیکس نیز، پناهی میطلبد. اما مگر میتوان داستان من را نوشت، بیآنکه از پدرم سخن گفت؟ ممکن نیست. او بهگونهای در تاروپود من تنیده شده که حتی افکاری که ظاهراً به او مربوط نمیشوند، فقط واکنشیاند در برابر او. اندیشههایی که برای نپرداختن به او ساخته شدهاند. و چون دیگر نمیتوانم از او بگریزم، چه بهتر که مستقیم با او مواجه شوم. با کلمات.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 53.۷۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۵۷:۲۲ |
نویسنده | استیو تولتز |
مترجم | یاسین قاسمی بجد |
راوی | آذین صبوری |
ناشر | یاسین قاسمیبجد |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۷/۰۶ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |