«نام من سرخ»، درآمیختگی شور جوانی و عاشقی با فضایی جنایی که منجر به قتل هنرمندان دربار عثمانی در زمان سلطان مراد سوم میشود.
کتاب «نام من سرخ» My Name Is Red نوشتهی «اورهان پاموک» در سال 1998 منتشر شد. داستان این رمان شاهکار دربارهی نقاشان دربار عثمانی است که به دستور پادشاه وقت به اصول نقاشی اروپایی ازجمله نقاشی پرتره و چهره روی میآورند. برخی از این هنرمندان که استادان مینیاتور، تذهیب و خطاطی هستند ساختارشکنی میکنند و با یکدیگر به اختلاف میخورند. در میان کشمکشها و اختلاف آنها چندین قتل مرموز و مبهم گره میخورد که توجه حتی پادشاه را برمیانگیزد.
«اورهان پاموک» در این رمان شاهکار هنرمندان عثمانی و ایرانی، دیدگاه آنان و طرز نگاهشان نسبت به جهان را به تصویر کشیده و به گنجینهای از ادبیات فارسی از نظامی تا فردوسی اشاره کرده است. او در میان فضایی جنایی، هنری و عاشقانه داستان رمان را پیش میبرد و خواننده را در کوچه و خیابانهای استانبول همراه خود میکند. «پاموک» داستان «نام من سرخ» را طی پنجاهونه فصل به نگارش درآورده است که نام برخی از آنها عبارتاند از «نام من قارا»، «من، استاد عثمان»، «من، شکوره»، «نام من استر»، «من، زن».
«اورهان پاموک»Orhan Pamuk نویسنده و استاد دانشگاه اهل ترکیه در سال 1952 میلادی در استانبول به دنیا آمد. او در جوانی تحصیل در رشتهی معماری را دنبال کرد ولی پس از مدتی آن را رها کرد و به دنبال حرفهی روزنامهنگاری رفت. او استعدادش در نوشتن را تقویت کرد و با انتشار آثار شاهکارش به نویسندهای موفق و جهانی تبدیل شد. او در دههی هشتاد میلادی کتاب «جودت بیک و پسران» را منتشر کرد که روایت سه نسل از زندگی خانوادهای ترک ساکن در استانبول بود. او پس از این کتاب داستانسرایی در میان شهر زادگاهش را ادامه داد و بهعنوان روایتگر شهر استانبول معروف شد. او با نثری پرکشش خاطرات شهر استانبول از زمان عثمانی تا حال را روایت میکند و دیگر شاخههای هنر ازجمله نقاشی و مینیاتور را با ادبیات گره میزند.
«اورهان پاموک» اولین نویسندهی ترکزبان است که موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد. او همچنین در سال 2005 موفق به دریافت جایزهی صلح از آلمان شد و بیشازپیش در جهان به شهرت رسید. او ازجمله استادان و سخنرانان دانشگاه کلمبیا و عضو انجمن علوم اجتماعی چین است. او بیشتر سالهای عمرش را در استانبول گذرانده و زندگیاش را وقف نوشتن کرده است. او نویسندهای نامآشنا برای خوانندگان فارسیزبان است و آثارش ازجمله «زنی با موهای قرمز»، «سیاه»، «برف» و «با و بیتکلف» به فارسی ترجمه شدهاند که نسخهی صوتی و الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
کتاب «نام من سرخ» نوشتهی «اورهان پاموک» را انتشارات مروارید با ترجمهی «تهمينه زاردشت» در سال 1391 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «تهمينه زاردشت» مترجم ایرانی، تحصیلاتش را در رشتهی مترجمی زبان انگلیسی و زبان و ادبیات فارسی به سرانجام رساند و آثار دیگر نویسندگان ترکی ازجمله «آینههای شهر» و «معصومیت اشیاء» را هم ترجمه کرده است که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
شبی از شبها که سعی داشت در اتاقی را که همراه فرزندانم در آن خوابیده بودیم، بهزور باز کند، سریع بلند شدم و بدون اينکه اهمیتی به ترس فرزندانم بدهم، تا میتوانستم با صدای بلند فریاد کشیدم که اجنهی خبیث وارد خانه شدهاند. پدرشوهرم را بیدار کردم، وانمود کردم از ترس اجنه فریاد میزنم و حسن را که هنوز هوس تند از سرش نپریده بود، به پدرش لو دادم. بین نعرههای بیمعنی و حرفهایی که دربارهی اجنه میزدم، پیرمرد عاقل باشرم تمام، واقعیت تلخ سرمستی پسرش و قصد بیادبانهی او را در حق زن پسر دیگرش که صاحب دو فرزند بود، فهمید. وقتی گفتم تا صبح بیدار خواهم ماند و در برابر اجنه، با پسرانم پشت در نشسته و انتظار خواهم کشید، صدایی از او درنیامد. فردا صبح وقتی گفتم برای عیادت از پدر بیمارم همراه فرزندانم به مدتی طولانی به خانهی پدرم خواهم رفت، شکست را پذیرفت. ساعت زنگداری را که شوهرم از جنگ مجار غنیمت آورده و نفروخته بود تازیانهای را که از زردپی تندخوترین اسب عرب درست شده بود، یکدست شطرنج از عاج فیل ساخت تبریز را که فرزندانم با مهرههایش جنگ بازی راه میانداختند، شمعدانهای نقرهای که با کلی دعوا و مرافعه مانع فروش آنها شده بودم، همه و همه را بهعنوان نشانههای زندگی زناشوییام برداشته و به خانهی پدرم بازگشتم.
ترک خانهی شوهر مفقودم، همانطور که انتظارش را داشتم، عشق وسواس گونه و نامحترمانه ای را که حسن به من داشت به عطشی ناامیدانه اما قابلاحترام تبدیل کرد. از آنجا که میدانست پدرش او را یاری نخواهد کرد، بهجای تهدید، نامههای عاشقانهای میفرستاد که گوشهی هر کدام پرنده یا شیری با قطره اشکی در گوشهی چشم و آهوانی محزون نشسته بودند. اگر اینها را دوست نقاش و شاعرمسکلی برایش ننوشته باشد، اعتراف میکنم هنگامیکه با او زیر یک سقف زندگی میکردم، خیال پربارش را نشناختهام. از شما چه پنهان، این اواخر، مدام نامههایش را میخوانم. حسن در آخرین نامهاش نوشته است که مرا مجبور به انجام کارهای خانه نخواهد کرد، چراکه حالا درآمد زیادی دارد. گویی خفنگ پنجرهام را بازکرده بودم چون لحن احترامآمیز، بانمک و بذلهگوی حسن، دعواها و خواستههای بیپایان فرزندانم و شکایتهای پدرم، چنان فکرم را بههمریخته بود که میخواستم بر سر دنیا داد بکشم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۵۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 594 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۹:۴۸:۰۰ |
نویسنده | اورهان پاموک |
مترجم | تهمینه زاردشت |
ناشر | مروارید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Benim adim kirmiz |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۳/۱۹ |
قیمت ارزی | 7 دلار |
قیمت چاپی | 150,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
به نظرم داستان زیبایی بود. بهخصوص برای ایرانیها خواندنش نسبتاً دلچسب است. من ابتدای داستان را خیلی دوست داشتم ولی در اواسط کار داستان کمی کسل کننده بود تا اینکه دوباره در پایان جان گرفت. سیر طبیعی رفتارهای شخصیتها گاه چندان طبیعی جلوه نمیکرد. در چندین مورد ترجمه با متن اصلی هماهنگ نبود (طبعاً در برخی موارد با توجه به موانع نشر). بر همین مبنا من یک بار هم ترجمه انگلیسی کتاب را مرور کردم و تازه متوجه شدم که کلبک، لیلک و زیتین به ترتیب یعنی پراونه، لکلک و زیتون. من متوجه نشدم چرا مترجم از ترجمه این اسامی مستعار امتناع کرده است. با این وجود در مجموع ترجمه روان بود.
معمولا نمونه هاتون فقط مقدمه است. بهتره حداقل چند صفحه از خود داستان رو بگذارید.
کتاب زیبایی است البته شیوه غیر معمولی را برای نوشتن انتخاب کرده که برای من که برای اولین بار با این شیوه روبرو شدم جالب بود، باید رمان را مستمر خواند چون گاهی شخصیتهای داستان در حین خواندن از ذهن دور می شوند و برای اینکه آن شخصیت ها را بشناسی گاهی مجبور هستی که به عقب برگردی و صفحاتی که آن شخصیت در حال بیان داستان خود بوده را مرور کنی، ولی در کل داستان قشنگی است و می شود گفت با درونمایه تاریخی. فکر کنم از خواندن اون لذت ببرید.
نسخه کاغذیشو خوندم با ترجمه عین له غریب..ترجمه خوب و روونی داره. داستان جالبی داشت و خیلی خوب نوشته شده و توصیف شده.فصلی که از زبان شیطان و سکه نوشته شده خیلی جالب بود. اما برای کتابخونای بی حوصله فکر نکنم جذاب باشه.چون حدودا ۷۰۰ صفحه اس و از اونجایی که خیلی ادمو دنبال خودش نمیکشونه زمان زیادی میخواد برای خوندن.اما میتونست از این کوتاهترم نوشته شه فکر میکنم.
متاسفم براى این مدل نمونه کتاب گذاشتن! ادم دلش میخواد ف یدیبو رو دیلیت کنه و همون کتاب کاغذى بخره. لااقل تو کتاب فروشی ٥ صفحه نمونه از خود کتاب میخوونیم نه مقدمه و یادداشت مترجم!
اولش ک شروع کردم واقعا جذبم کرد بخاطر توصیف هات خوبش گفتم عجب کتابیه ولی متاسفانه یکم که جلوتر رفتم خستم کرد چون همش راوی تغییر میکنه و حس و حال ادم میپره از شکوره به کارا از کارا به شکوره نمیدونم استر فلان هرچند توصیفاتش خوبه دلپذیره و اینکه همش از ایران میگه ادم خوشش میاد ولی یه جاهایی هم خسته کننده ست
خیییییلی عالیه ، ترجمه عالی ، راوی های مختلف ، یک داستان تاریخی عالی ، احساس خستگی اصلا دست نمیده ، پر از اطلاعات در مورد نقاشی ، اصلا دوست ندارم کتاب تموم شه ، از دستش ندین ، اصلا پشیمون نمیشید از خوندنش
یک داستان جنایی خوب که بیش از حد کش اومده سراسر کتاب توصیفات طولانی با جزئیات زیاد از زبان اشخاص اشیا مختلفه نویسنده مثل یه سوپرایز تولد لوس همه چیزو بی جهت کش داده انگار به یه فیلم سینمایی موفق آب بسته باشن و تبدیلش کرده باشن به سریال! ಠ_ಠ حسابی خسته شدم این چهارمین تجربه بد من از کتابای برنده نوبل بود
کتاب خوبی است اما ترجمه بسیار بدی دارد، ترجمه دیگری هم که موجود است را تورق کردم، آن ترجمه هم بد بود. متاسفانه در طول خواندن کتاب، نسخه انگلیسی کنارم بود و برای متوجه شدن بسیاری از موضوعات به طور مرتب مجبور میشدم به نسخه انگلیسی آن مراجعه کنم.
عاااالی بود،بخصوص شروع و پایان کتاب،یعنی یه جوری روایت میکنە که تو نمی دونی حق با کیه،تهش هم که انقد غیر منتظره تموم میشه و انقدر قشنگ تموم می کنە که واقعا به خودتون می بالید که وسطش ول نکردید و ادامه دادید،در یک کلام عالی بود شک نکنید در خوندنش