اینگونه مینویسد: "بیهویت..." سیاهچاله ژرف چشمانش نوشتهها را تا جوهر پخش شده رواننویس تا آخرین کلمه دنبال میکند، این بیهویت بودن را چه عمیق پررنگ میکند جوهر، گویا که قصد دارد آن را به رخ بکشد، سیلی بزند زیر گوشش و بگوید تو همان بینام و نشانی! همان که نامش از ازل گمنام بوده. مینویسد اینچنین: نامم بیهویت، مشهور به آواره و سرگردان، صادر از دنیای مژگان معشوق، گناهم عاشق شدن و زندانی که به اسارتم کشیده این دنیای فانیست. به ظاهر آرام است به ناگه چشمانش به خون مینشیند و ضربدری بر کاغذ دفترچه میکشد و سیاهی محض را میهمان ورقهایش میکند لب میزند: سیاه چون نقش جوهر بر این کاغذ، سیاه چون عنبیه چشمانم، سیاه مثل دیوار اتاق که از سیاهی قلبم نشات گرفته و امان از روزی که این سراسر سیاهی طغیانگر به تمنای عشق لب بگشاید.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 6.۱۴ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 639 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | زینب حسینی کهنی |
ناشر | انتشارات طلایه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۷/۰۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 650,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |