کلارا و خورشید داستان رباتی به نام کلاراست که پشت ویترین فروشگاهی در انتظار خریده شدن است؛ او از همان جا با دقت رفتارهای عابران را زیر نظر دارد و چشمانتظار است که یکی از آنها وارد شود و او را بخرد و دوستش باشد.
بخشی از کتاب
«پس بگذار سؤال دیگه ای ازت بپرسم. بگذار این رو بپرسم. تو به قلب انسان اعتقاد داری؟ روشنه که منظورم فقط عضو بدن نیست. دارم در مورد عمق احساسات حرف می زنم. قلب انسان. فکر می کنی چنین چیزی وجود داره؟ چیزی که هر کدوم ما رو خاص و منحصر به فرد می کنه؟ و اگر صرفا فرض کنیم وجود داره، اون وقت فکر نمی کنی برای اینکه بتونی یاد بگیری جوزی باشی، مجبوری نه فقط طرز رفتارش، بلکه چیزی رو که در اعماق درونش هست هم یاد بگیری؟ مجبور نیستی قلبش رو بشناسی؟»
«بله، البته.»
«و این می تونه کار سختی باشه، نه؟ حتی فراتر از توانایی های روبات فوق العاده ای مثل تو. چون تقلید، هرچقدر هم ماهرانه باشه جواب نمیده. تو باید قلبش رو بشناسی، و باید کاملا يادش بگیری، وگرنه هیچوقت نمی تونی در حد قابل قبولی جوزی بشی.»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 734.۴۸ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۹:۰۳:۴۲ |
نویسنده | کازوئو ایشی گورو |
مترجم | مریم بابایی |
راوی | فاطمه صداقتی |
ناشر | انتشارات موج کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۳/۰۶ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |