کتاب گاندی جلد 7 نشر انتشارات مازیار

روز سی‌ام ژانویه یکی از روزهای گرم و زیبای زمستان ۱۹۴۸ دهلی بود؛ مردم در باغ اقامتگاه گاندی جمع شده بودند تا به سخنان یک انسان پیر و بیمار گوش دهند.پیرمرد که از پرکاری و گذشت سالیان و روزه گرفتن فرسوده شده بود در حالی‌که بر شانه‌های دو دختر تکیه زده بود به میان مردم آمد. مرد جوانی از مردمی که در باغ جمع شده بودند بیرون آمد و به جانب پیرمرد رفت. جوان در برابر او، تعظیم کرد و بعد با خالی کردن سه گلوله در سینه‌ی پیرمرد او را بی‌درنگ به قتل رسانید.

نام پیرمرد گاندی محبوب‌ترین مرد هند بود، او کسی بود که هند را به استقلال رهبری کرده و از فرمانروایی بریتانیا رهایی بخشیده بود. اما جوانی که گاندی را به قتل رسانید که بود؟ برخی او را یکی از مسلمانانی می‌دانستند که از گاندی، رهبر هندوها، نفرت داشت. اگر قاتل گاندی مسلمان بود به تلافی مرگ او شاید هزاران مسلمانن به قتل می‌رسیدند. اما قاتل یک هندو بود و تنها با این اعتقاد که گاندی موجب تسلیم هندوها و تقسیم هند با مسلمانان شده است او را به قتل رسانید.

بدین‌سان مرگ گاندی حاصل پیروزی‌ها و ناکامی‌های او بود. او هند را به آزادی رهبری کرد اما نتوانست از تقسیم آن به دو کشور هند و پاکستان جلوگیری کند. در این دفتر به داستان استقلال هند، در این رویداد [تاریخی] داشت و نیز ماجرای جدایی پاکستان از هند می‌پردازیم.