برای سلیم فرخی چه در خانه و چه در حجره، حرکت عقربههای ساعت بهحرکت لاکپشت میمانست تا آنجا که انگار همۀ ساعتها از کار افتادند و گلهای ساعت بر فراز ایوان خانهشان نشکفتند و پَرپَر شدند. با هستی که بود وقت مثل یک نوای موسیقی حس میشد و تیکتاکهای ساعت، وزن و آهنگ داشتند و بعد بهاوج میرسیدند. دلنگ. دلنگ... رختخواب زفافشان هم در گوشۀ حوضخانه در انتظار بهاوجرسیدن بود. چرا سلیم این آخریها در خواب هستی را برهنه میدید. «کاش میتوانستم روحش را هم برهنه ببینم. در این دنیا کی خواسته یا توانسته روح برهنهاش را بهدیگری... نقاب... ماسک... مگر خودم روح برهنهام را حتی خودم دیدهام؟ نمیدانم.»
بیژن در دفتر را قفل کرد و تا احمد گنجور نقشۀ خود را برای نجات هستی فاش بکند، سلیم باز حرکت لاکپشتی زمان را حتی بیش از روزها و شبهای پیش احساس کرد. برق چشمهای گنجور حکایت از ذوقزدگی داشت، مسرّتی که از داشتن شنوندههای مشتاق حاصل میشود و میداند که همسطح شنوندگانش نیست اما فعلاً مثل ظروف مرتبطه با آنها ارتباط دارد و این که نکند نقشههایش فکرهای ابتری در سرزمین کوتولهها باشد. هر چند... هر چند گاه میشد که حرکت بهموقع یک پیادۀ شطرنج بتواند شاه را مات کند.
خانمی میگوید: کجای کاری احمدجان؟ من اشتباهی فهمیدهبودم.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۸۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 307 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۱۴:۰۰ |
نویسنده | سیمین دانشور |
ناشر | انتشارات خوارزمی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۱۲/۰۴ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |