داستان کوتاه صوتی «دختری که خسته بود»، نوشته کاترین منسفیلد، شروعی تکاندهنده دارد. در ابتدای این داستان با صدای فیروزه لطفی میشنوید:
«داشت در جادهکوچک سفیدی، که دوطرفش درختان بلند سیاهی بود، قدم زنان می رفت، راهی که به جایی نمیرسید و کسی هم آنجا نبود. ناگهان کسی شانهاش را گرفت و تکان داد و بعد سیلی محکمی به صورتش زد.
دختری که خسته بود گریهکنان گفت: «بذار برم، جلویم را نگیر.»
صدا گفت: «بلند شو، بچهبهدردنخور آشغال. بلند شو اجاق را روشن کن وگرنه میام استخوانهات رو خرد میکنم.»
این داستان صوتی روایتگر ماجرای دخترکی است که با وجود ناتوانیهایش به او سخت گرفته میشود و احساساتش فهمیده نمیشود. دختر باید با خانوادهای زندگی کند که کوچکترین رحمی ندارند و با او مانند اشیا برخورد میکنند و او را داخل آدم حساب نمیکنند. اما این برخوردها میتواند تا کی دوام داشته باشد؟ دخترک تا کی میتواند این فشار و نادیده گرفتنها را تاب بیاورد؟
داستان صوتی «دختری که خسته بود» پایانی کوبنده را برایتان رقم میزند که میتوانید با صدای فیروزه لطفی آن را دنبال کنید!
زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست.
داستان «دختری که خسته بود» بخشی از مجموعه داستانهای زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند. دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 23.۹۱ کیلوبایت |
مدت زمان | ۲۵:۰۲ |
نویسنده | کاترین منسفیلد |
مترجم | الهام فلاح زاده |
راوی | فیروزه لطفی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۱۰/۲۳ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |