کتاب دیدگانشان خدا را مینگریست نوشته زورا نیل هرستون با مترجمی مونا اله بخش و ناشرآن انتشارات ثالت می باشد.
کتاب دیدگانشان خدا را مینگریست اثر زورا نیل هرستون، یکی از آثار برجسته ادبیات آمریکایی است که به زندگی جانی کراوفورد، زن سیاهپوستی در جنوب آمریکا میپردازد. این رمان با روایت اولشخص، داستان جستجوی جانی برای عشق، استقلال و هویت را دنبال میکند.
زیبایی ریتمیک نثرهرستون، استعداد شگفتانگیز او در کمدی، ترس عمیق و غیرقابل وصف در اوج داستان، همه فراتر از هر برچسبی است که منتقدان سعی کردهاند بر این اثر شگفتانگیز بگذارند. این رمان که برای نخستین بار در سال 1937 در میان جنجالها منتشر شد و سپس چهار دهه بعد از فراموشی نجات یافت، روایتگر رشد جانی کراوفورد از یک دختر نوجوان پرجنبوجوش اما بیصدا به یک زن است که سرنوشت خود را در دست دارد. اگرچه هرستون این رمان را تنها در هفت هفته نوشت، دیدگانشان خدا را مینگریست زندگیای پر از تجربههای ضروری را نفس میکشد و خون میریزد.
دیدگانشان خدا را مینگریست (1937) با چشمان ما که به زنی نگاه میکنیم که از دفن مردگان برگشته آغاز میشود. این رمان که تنها در هفت هفته و در دوران فلوشیپ گوگنهایم در هائیتی نوشته شده، سفر جانی مِی کراوفورد را از کلبه مزرعه مادربزرگش به مزرعه لوگان کیلِیکس، به شهر تمام سیاهپوست ایتنویل، به باتلاقهای اورگلِیدز دنبال میکند تا زمانی که یک تراژدی او را به ایتنویل باز میگرداند. از این منظر، جانی داستان زندگیاش را برای بهترین دوستش، فیوبی واتسون، روایت میکند و اینگونه به "قدیمیترین آرزوی انسان افشای خود" پاسخ میدهد.
جانی که مجبور شده بود در 16 سالگی برای پول ازدواج کند، ابتدا باور داشت که عشق به طور خودکار همراه با ازدواج میآید. ناتوان از تحمل بندگی شبیه به الاغ و تحقیر رویاهایش، به طور خودجوش از لوگان میگریزد و به سراغ جو استارکز میرود، مردی خوشچهره و بلندپرواز که تصمیم دارد او را پس از اینکه شهردار ایتنویل شد، روی pedestal ارگ قرار دهد. پس از تحمل یک ازدواج 20 ساله عمدتاً بیلذت با او، جانی بالاخره با یک مرد جوان و بیسواد به نام تی کیک آشنا میشود. او با تی کیک فکر میکند که برای اولین بار میتواند عشق واقعی را پیدا کند، اما سرنوشت دخالت میکند و جانی میترسد که مجبور باشد بین ایمنی او و خودش انتخاب کند.
اگرچه این رمان یک خودزندگینامه نیست، هرستون زمانی اشاره کرد که در واقع در دل آن یک داستان عاشقانه وجود دارد، که الهامگرفته از "رابطه واقعی عاشقانه زندگیاش" است. او همچنین یک واقعه مهم دیگر از زندگیاش را در این رمان داستانی کرده است: در سال 1929، هرستون یک طوفان پنجروزه را در باهاما زنده ماند، و خود و یک خانواده دیگر را از خانهای بیرون آورد چند لحظه پیش از آنکه خانه شروع به فرو ریختن کند.
زورا نیل هرستون که اکنون به عنوان پیشوای فکری و روحانی برای نسلهای نویسندگان سیاهپوست و زن شناخته میشود، تمام کتابهایش پس از مرگ او در فقر و گمنامی در سال 1960 از چاپ خارج شده بودند.
زورا نیل هرستون در 7 ژانویه 1891 در نوتاسولگا، آلاباما به دنیا آمد. او و خانوادهاش به زودی به ایتنویل، فلوریدا، اولین شهر مستقل سیاهپوستان در ایالات متحده نقل مکان کردند. پدرش جان هرستون، نجار و واعظ کلیسای باپتیست بود که چندین دوره به عنوان شهردار ایتنویل خدمت کرده بود، و مادرش لوسی پاتس هرستون، معلمی بود که پس از بزرگ کردن هشت فرزند، زندگیاش را وقف خانواده کرد. مرگ مادر و ازدواج مجدد پدرش باعث شد که زورا نیل هرستون در 14 سالگی از زادگاهش بگریزد و به عنوان دختر لباس در یک گروه سیار گیلبرت و سالیوان که تمام اعضای آن سفیدپوست بودند، کار کند.
او تحصیلات خود را در آکادمی مورگان در بالتیمور و دانشگاه هاوارد در واشنگتن دی سی به پایان رساند و خود را از طریق مشاغل مختلف از جمله مانیکوریست و خدمتکار تأمین میکرد. با پیروی از توصیه مادرش که گفته بود "به سمت خورشید بپرید"، او در ژانویه 1925 با 1.50 دلار در جیب به نیویورک رفت.
او در آن سال، به عنوان تنها محقق سیاهپوست در کالج بارنارد، تحت نظر دکتر فرانز بواس، که اغلب به عنوان پدر انسانشناسی آمریکا شناخته میشود، تحصیل کرد. تشویق او و همچنین کمک مالی ماهیانه 200 دلار و خودرویی که از حامیاش شارلوت اوزگود میسون دریافت کرد، به او این امکان را داد تا بخش عمدهای از کار انسانشناسی خود را در جنوب آمریکا انجام دهد. این علاقه مادامالعمر به جمعآوری، ثبت و پخش ارتباطات روزمره مردمش، الهامبخش چهار رمان، دو مجموعه فولکلور، یک زندگینامه و دهها داستان، مقاله، نمایشنامه و مقاله بود.
می دانست خدا هر روز عصر دنیای کهنه را از هم می درد و هنگام بالا آمدن خورشید دنیایی نو می سازد. دیدن این که دنیا با خورشید شکل می گیرد و از غبار خاکستری سازنده اش پدیدار می شود، شگفت انگیز بود. از چیزها و آدم های آشنا زده شده بود. پس روی در خم شد و به بالای جاده، به دوردست ها نگریست. اکنون می دانست که ازدواج عشق نمی آفریند. نخستین رؤیای جینی مرده بود، پس زن شده بود.
1 ."زنان در جنگ" اثر اورسلا لوگین
3." ساعتها" اثر مایکل کانینگام
منابع:
arts, study
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 271 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | زورا نیل هرستون |
مترجم | مونا الهبخش |
ناشر | نشر ثالث |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Their Eyes Were Watching God |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۸/۳۰ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 271,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |