بخشی از کتاب
من همان دختر شیشهای هستم. همانی که تمام آرزوهای آقای سیبزمینیام را به باد دادم. از توی یکی از داستانهای قبل بیرون آمدهام و دلم میخواست برای شما توضیح بدهم چه اتفاقی افتاد که همسرم من را و من، همسرم را از دست دادم. این طوری بهتر است که رودر رو با شما حرف بزنم، تا یک راوی بخواهد من را قضاوت کند.
این اواخر یک چیزی توی سرم خورده که از ضربهی سیبی که به سر نیوتن خورد هم اساسیتر بود.
راستش همان موقع که در سمت چپ سالن نشسته و محو شعرهای آقای مجری بودم، یک چیزی توی دلم غنج میرفت. من آن زمان، داستانِ قوی دریاچه را نخوانده بودم. سرم توی داستانهای تخیلی بود. بیشتر، عاشق کوههای سفید و ماجراهای کُلاهکگذاریِ جان کریستوفر بودم و مانند "ویل" که از کلاهکگذاری فراری بود، از ازدواج فراری بودم.
اما درست لحظاتی که آقای سیبزمینی در حال شعر خواندن بود، صدایش در گوش من میپیچید و من را به سالنِ درجه سهی کِشتیِ فیلمِ تایتانیک هدایت میکرد. یک اتفاقی در حال روی دادن بود. یک حس داغ آتشین، وجودم را در برگرفته بود. من از تهِ دلِ آقای سیبزمینی خبر نداشتم. زمانی که او نتوانست برنامه را ادامه دهد، حتی زمانی که نشسته بود و تندتند ساعتش را چک میکرد، من، آنْ پشت، هوا را گاز میگرفتم.
ممکن است بپرسید من هم عاشق بودم، او هم عاشقتر. پس چطور به اینجا رسیدیم؟
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 8.۴۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۶:۰۰ |
نویسنده | فرانک کلابی |
راوی | مرضیه ابراهیمی |
راوی دوم | سارا تهرانی |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۷/۲۳ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |