بخشی از کتاب
اصلاً تصمیمِ رفتن به مسافرت، اول به ذهن من خطور کرد. همیشهی خدا همینجور است. خودم برنامه را میچینم. خودم هم آن را اجرا میکنم. بقیه هم مثل این بچه اردکها دنبالهروِ من هستند. اینبار هم هنوز دو هفته به تعطیلات مانده بود این برنامه را چیدم. مقدمات سفر را آماده کردم. بدون آنکه به بقیه بگویم زنگ زدم و برای دو شب یک اتاق ۴ تخته را رزرو کردم. میدانم همگی از این بابت ذوقزده میشوند.
چقدر این مسافرت رفتن، من را خوشحال میکند. جنب و جوشی در من پدید میآورد. یک لحظه توی اتاقِ بچهها هستم و وسایلِ آنها را آماده میکنم. یک ساعت بعد، در آشپزخانه مشغول جمع کردن لوازم، از وسایل خورد و خوراک و بیتوته کردن موقت گرفته تا جمع و جور کردنِ چادر مسافرتی و اجاق گاز و... من همیشه شبهای قبل از سفر، بیشترین انرژی را مصرف میکنم. همینالان همسر و پسرم با هم "دورِهمی" میبینند و دخترم با دوستش تلفنی صحبت میکند. از اینکه کسی در کارهایم دخالت نمیکند بسیار راضی هستم. من همیشه به این مسأله که ساعتها در سفر، به دنبال وسایل بگردم و دستِ آخر، خسته و عرقکرده آنها را پیدا نکنم، حساسیت ویژهای دارم. به این خاطر خانوادهام فرصت کافی به من میدهند تا با آرامش، هر چیزی را بستهبندی کنم. گاهی فکر میکنم زنی پیدا نمیشود که مانندِ من باشد؛ بنابراین توی ذهنم همیشه مدالِ یکقهرمان که از پسِ اینکارها به آسانی برمیآید را به خودم میدهم.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 17.۱۵ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۲:۱۲ |
نویسنده | فرانک کلابی |
راوی | مرضیه ابراهیمی |
راوی دوم | سارا تهرانی |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۷/۲۳ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |