بخشی از کتاب
معمولاً تا ساعت ۶ غروب توی دفتر بودند. وقتی همهی نیروها میرفتند، کرکرهی دفتر را میکشیدند و به خانه میآمدند. جلسات متعدد، رمق برایشان باقی نمیگذاشت. آقا و خانمِ وکیل، کار و بارشان حسابی سکه بود. پرونده از درو دیوار برایشان میبارید و البته مؤسسهی حقوقی هم مال خودشان بود. هردو با هم، از خانه میرفتند بیرون و با هم برمیگشتند. فقط تاریخِ دادگاهها و البته قرارملاقاتهایی که با موکلهایشان داشتند باهم فرق داشت. وقتی به خانه میرسیدند، آقا روی کاناپهی توی هال لم میداد و کنترلِ تلویزیون را دستش میگرفت. خانم مجبور بود اول قابلمههایی که دیشب برای ناهارِ امروز استفاده کرده بود را بشوید. دستی به سر و گوشِ خانه بکشد و شام هم بپزد. چون آقای سیبزمینی، به قولِ خودشان سُنتی تشریف داشتند و عادت به کارِ خانه و مخصوصاً غذا پختن نداشتند و از آن مردهای ایرانیالاصل بودند که عاشقِ پلو و چلو بودند و هر شب میبایست علاوه بر غذای برنجی و زیتون و ماست، مخلفاتِ فراوانی روی سفره میبود تا به ایشان بچسبد. بعد از شام هم زحمت کشیده و ظرفها را میبردند توی آشپزخانه و دوباره میآمدند دراز میکشیدند روی کاناپهی توی هال. خانم وکیل میماند با یک کوه ظرفِ مخلفات، برنج، ماهی و مرغ.
فردا، دوباره روز از نو و روزی از نو. آنها از خواب بیدار میشدند. آقای سیبزمینی درحالیکه هنوز یکی از چشمانش درست و حسابی باز نشده بود، میرفت سراغِ این تلویزیونِ فلانفلان شده و خانمِ وکیل هم مشغول حاضر کردن صبحانه میشد و گاهی که وقت نمیکرد بساطِ صبحانه را جمع کند، یخچالیها را میچپاند توی یخچال و کفشها را پوشیده، نپوشیده، پلهها را دوتا یکی میکرد که به آقای سیبزمینی -با آن کراوات درازِ زردرنگش، در حالیکه شق و رق ایستاده بود و بوی ادکُلُنش راهرو را پر کرده بود-، برسد. حجم فشار و کارهای خانمِ وکیل خیلی زیاد بود. او هرچه تلاش کرد از همسرش یک مردِ امروزی بسازد که علاوه بر کارهای بیرون، توی خانه هم به او کمک کند، نشد که نشد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 17.۵۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۲:۳۱ |
نویسنده | فرانک کلابی |
راوی | مرضیه ابراهیمی |
راوی دوم | سارا تهرانی |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۷/۱۸ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |