بخشی از کتاب
توی یک خواب نیمبند بعد از ظهری فرورفته بود. خانه تاریک بود و بوی عود میداد، صدای تعارفات همیشگی واحد بغلی خوابش را پاره کرد و از پشتِ تارهای مژههایش نور خفیفِ پنجرهی آشپزخانه را احساس کرد. بیدار شد. روی کاناپه خوابش برده بود. رفت سراغ یخچال و یک نوشیدنی خنک برداشت و رفت توی اتاقک کارش. گرافیست بود و چند سالی بود که از یکی از شهرهای شمالی به تهران آمده بود. مجرد بود، اما به قول معروف، شیرینیخوردهی یک دخترِ سبزهی بانمک بود. سربازیاش را تمام نکرده، رها کرده بود. از پادگان مستقیم آمده بود خانه و دفترچههای شعر و لوازم نقاشی و طراحیاش را زیرِ بغلش زده و به تهران آمده بود. چند وقتی توی خانهی یکی از دوستانش تِلِپ شده بود. یک خانهی مجردی دو نفره که حالا با او شده بودند سه نفر. او قول داده بود که به زودی کاری برای خودش دست و پا میکند و البته پیگیر هم بود. اما کارِ نامبُرده پیدا نشده بود و بعد از تقریباً یکماه مفتخوری، دوستانش او را بیرون کرده بودند. چند وقتی را در یک پانسیون زندگی کرد. توی روزنامه آگهی میداد و البته هر روز به مصاحبههای زیادی دعوت میشد، اما قسمت نشده بود که یک کارِ ثابت پیدا کند و در طول این چند وقت با طراحی کارت ویزیت و اوراق اداری یا کاتالوگ، برای دوستان و آشنایان روزگار میگذرانید. تا اینکه روزی یکی از استادانش با او تماس گرفت و پیشنهاد انجام کاری را به او داد. جلسهای گذاشتند. طراحیِ تعداد زیادی کاتالوگ برای یک سازمان دولتی بود. او که گویی توی حوض عسل افتاده است، کار را قبول کرد و روی تخت پانسیون، از صبح تا شب مشغول طراحی شد. آقای سیبزمینی با پیشپرداختِ کار و پرداخت اولِ سازمان، توانست خانهای اجاره کند. اما مشکل اینجا بود که همیشه از تقویم عقبتر بود. معمولاً وقتی کاری انجام میداد، آنقدر محو حواشی، بازیها، گوشی موبایل، طراحیهای اضافه، افکار ناگهانی و... میشد که کارش از حد معمول بیشتر طول میکشید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 17.۵۸ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۲:۳۰ |
نویسنده | فرانک کلابی |
راوی | مرضیه ابراهیمی |
راوی دوم | سارا تهرانی |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۷/۱۸ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |