بخشی از کتاب
خانم هویج همهچیز تمام است. او به دست و دلبازی معروف است. همین چند وقت پیش برای مراسم تولد یکی از دوستانش یک سبدِ بزرگ گل خرید و به محل کارش فرستاد. خانم هویج کارمند خوبی است. او به حرف همه گوش میدهد. او کارش را خوب انجام میدهد و پول خوبی هم گیرش میآید. این روزها همهی پولهایش را جمع کرده و برای خودش یک اتومبیلِ تمیزِ کوچک خریده. او مبلغ زیادی پول هم در بانک پسانداز کرده است.
چندوقت پیش یک خواستگار خوشتیپ برای خانم هویج پیدا شد. یک روز، خانم هویج با عجله از اداره خارج شد و به طرف اتومبیل سبز رنگش حرکت کرد و کیفش را روی صندلیِ شاگرد پرت کرد و خودش پشت فرمان نشست. سویچ را چرخاند اما ماشین استارت نمیخورد. پیاده شد و کمی اتومبیل را ورانداز کرد، اما چیزی از تعمیر ماشین بلد نبود. همانجا بود که آقای سیبزمینی جلوی پایش سبز شد و درست مانند فیلمها، آندو با هم آشنا شدند. آقای سیبزمینی از آن به بعد پاشنهی درِ خانه و ادارهی خانم هویج را از جا کنده بود. آرامآرام دل خانم هویج نرم شد و آندو با خوبی و خوشی ازدواج کردند. اما قضیه به همینجا ختم نشد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 16.۵۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۱:۴۸ |
نویسنده | فرانک کلابی |
راوی | مرضیه ابراهیمی |
راوی دوم | سارا تهرانی |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۷/۰۸ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |