بخشی از کتاب
فصل امتحانات شروع شده بود. گرما بیسابقه بود. همیشه با یک زیرپوش و یک پیژامهی گَل و گشاد، توی حیاط راه میرفت. درس که نمیخواند. هر وقت مادر از پنجره نگاه میکرد، میدید گُلپسرِ کاکُل به سرش یا توی باغچه مشغولِ بازی با کرمها، مورچهها و آبدُزدَکهاست، یا بالای درخت، با میوههای رسیده و نرسیده وَر میرود. یکروز هم توی کیف مدرسهاش یک ذرهبین بزرگ کشف شد که گویا از آزمایشگاه کِشرفته بود و برایاینکه قضیه را ماستمالی کند، اعلام کرد که دبیر فیزیک گفته این ذرهبین را نوبتی به خانه ببرید و روی حشرات، یکسری آزمایشها انجام دهید و مادرش بعد از چندروز دیده بود که او بهوسیلهی ذرهبین، نور خورشید را روی مورچهها و کرمهای بیچاره میگیرد و آنها را در چندصدُم ثانیه، تبدیل به خاکستر میکند. یکروز هم یواشکی یک دماسنج از آزمایشگاه مدرسه آورده بود خانه و موقعی که مادر و پدرش در خانه نبودند، آن را مستقیم فرو کرده بود داخل قابلمهی در حال قُلقُل و مایعِ قرمزِ دماسنج، بالا و بالاتر رفته و ناگهان منفجر شده بود. چندروز بعد، پدرش مجبور شده بود برای آزمایشگاه مدرسه یک دماسنج بخرد. البته آن کارها مال زمان بچگیاش بود و حالا سال آخر دبیرستان بود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 18.۹۸ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۳:۳۰ |
نویسنده | فرانک کلابی |
راوی | مرضیه ابراهیمی |
راوی دوم | سارا تهرانی |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۶/۲۸ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |