این رمان موضوعی اجتماعی، خانوادگی دارد که در سراسر آن فراز و فرودهایی از زندگی به قلم متفاوت روایت شده است.
خلاصه رمان فرزندم نامشروع نیست
سایه بعد از مرگ فرزند و همسرش، فرزند پسر خالهاش منصور را که دلباختهی سایه است بدون آنکه کسی خبردار شود در رحم خود امانت نگه میدارد. ولی با به دنیا آمدن او دلتنگ شده و میخواهد پسرش را ببیند، ولی زن منصور که نمیداند سایه مادرِ فرزندش است اجازه نمیدهد او را ببیند.. زمان می گذرد تا اینکه...
بخشی از کتاب
سایه کنار دیوار چمباتمه زده بود و خیره به شعلههای بیجان بخاری، به خود و زندگی از دسترفتهاش لعنت میفرستاد. چهرهی معصومِ بهار و لبخندهای شیطنتآمیز یوسف، در امواج اشکهایش میلرزید، و بغض راه نفسش را بسته بود. برای لحظهای خواست نفسش را در سینه حبس کند، بغضش ترکید و تصویر بهار و یوسف از جلوی چشمانش محو شد.
جلو رفت قاب عکس را از روی دیوار برداشت و به سینه فشرد. قدم زد و به اطراف نگاه کرد. وارد اتاق شد، روی تخت کوچک صورتی او نشست. متکای سرد و کوچکش را آرام نوازش کرد. آن را برداشت و با تمام وجود بو کشید. اشکهایش مثل سربازان آماده برای نبرد، در گوشهی چشمش ایستاده و هر آن در انتظارِ دستور فرود، بر گونهها و لبهای لرزانش بودند، ولی او خیال نداشت چنین دستوری بدهد. بغضش را در سینه حبس کرد. دلش میخواست همهجا را خوب ببیند و بو بکشد. آرزو میکرد بغضش در سینه، راه گلویش را ببندد.
احساس کرد دستهای کوچک بهار و انگشتهای گرم یوسف نوازشش میکنند. رد اشک روی گونههایش میسوخت. آرزو میکرد در همین لحظه و با همین حال از زندگی خلاص شود، اما میدانست...
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 570.۱۱ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۰:۰۹:۱۵ |
نویسنده | زهره شاه رجبیان |
راوی | هانیه معینی |
ناشر | انتشارات یمام |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۶/۲۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب سطحی گوینده خیلی بد