صدوهشتادوچهارمین برنامه صوتی خانه داستان چوک
داستان «اولین شب آرامش»؛ نویسنده و راوی «مریم رفیعی»
بخشی از کتاب
باران تندی میبارید و بدون توجه به لغزندگی جاده پایش را روی پدال گاز گذاشته بود و فقط گاز میداد. اشک جلوی دیدش را گرفته بود. کاش تیغۀ برفپاککن میتوانست اشکهای روی گونهاش را هم پاک کند. پشت در ویلا رسید. ترمز دستی را بالا داد و دستش را روی بوق گذاشت. چند بار بوق زد؛ اما خبری از آقایحیی سرایدار ویلا نبود. باران بهقدری تند بود که انگار میخواست سقف ماشین را سوراخ کند. با غر از ماشین پیاده شد. پشت نردهها ایستاد و فریاد زد: «یحیی! یحیی!»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 20.۹۳ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۴:۵۴ |
نویسنده | مریم رفیعی |
راوی | مریم رفیعی |
ناشر | چوک |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۶/۲۰ |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |