
داستانی خواندنی، پر از حادثه و تعلیق درباره وقف روستایی به حرم حضرت رضا(ع) است که برای عمل به این وقف مشکلاتی ایجاد میشود.
گلچـین کـتاب:
نباید جلو رویت بگویم، اما زبان به تمجید هم نچرخانم بیانصافی کردهام، لیاقت تو خیلی بیشتر از پادویی و فعلگی است، وقتش رسیده تکانی به خودت بدهی و خودت را بالا بکشی!
غلام پُک حریصانهای به سیگارش زد:«آن وقت چطور میتوانم خودم را بالا بکشم؟»
اربابزاده نگاهی به طناب دور دستش انداخت و جواب داد:«خیلی ساده است، تو زحمت میکشی و دستم را باز میکنی، من از باب قدردانی آن قدر اسکناس به پایت میریزم که ندانی چطور خرجشان کنی و بتوانی تا آخر عمر برای خودت عشق و صفا کنی!»
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 1.۱۳ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 160 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | حسین زند |
| ناشر |