کِیت برای ارسال پیامی فوری در دل سیاه شب از مزرعه خارج میشود. صدای ضربان قلبش در گوشش طنین انداخته است. رادیو را محکم بغل گرفته است. وحشت را در عمق وجودش احساس میکند. کِیت خوب میداند این پیام میتواند او را به چنگ نازیها بیندازد. مأموریت جدیدش بهقدری حساس و خطرناک است که طول عمرش را هفتگی میسنجد.
« همهٔ شجاعتی که یافتیم» رمانی است پرکشش از دوران جنگ، از شجاعت و استقامت روح والای انسانی و چگونگی رویارویی با عمیقترین دردها و نیاز به بخشش خود و دیگران. رمانی محبوب برای طرفداران خالکوب آشویتس و شبکهٔ آلیس….