در ساعت ۹ صبح، هنگامی که زینت خدمتکار مقیم خانه وارد اتاق مهلقا فراهانی خانم خانه شد، تا طبق روال هر روز او را برای صرف صبحانه آماده کند، با جسد بیجان او در رختخوابش مواجه شد. وی بلافاصله مشرجب باغبان و سرایدار عمارت را خبر کرد و توسط او مرگ مهلقا را به پلیس، به فرزندانش و به پزشک خانواده و همچنین به وکیلش خبر داد.
پزشک خانواده پس از معاینهی جسد، با در نظر گرفتن سوابق بیماریهای متعدد و همچنین بیماری قلبی مهلقا، علت مرگ را شرایط طبیعی در اثر ایست قلبی تشخیص داد و جواز دفن صادر کرد.
مأمورین پلیس همهی عمارت و باغ را بازرسی کردند. هیچ نشانهای از ورود بهجبر، درگیری و جدال، یا شکستن قفل در باغ یا درِ عمارت دیده نشد. اثاثیهی منزل دستنخورده بود و هیچ شئ قیمتی به سرقت نرفته بود. لذا با در نظر گرفتن تأیید پزشک، مرگ طبیعی متوفی در اثر ایست قلبی مورد تأیید قرار گرفت و افراد پلیس قصد ترک محل را داشتند که پسر و دختر مهلقا از راه رسیدند و موضوع بهظاهر بیاهمیتی مطرح شد، که خروج افراد پلیس را به تعویق انداخت.
همهچیز عادی و طبیعی به نظر میرسید، جز اینکه:... سهراب ناپدید شده بود و جز سبد خالیاش اثری از او بهجا نمانده بود.
زینت که سخت مضطرب و بیتاب شده بود، به افراد پلیس توضیح داد که چهار سال پیش از آن، مهلقاخانم پسربچهی دوسالهی ناقصالخلقهای را، که در یک پرورشگاه نگهداری میشد، به فرزندی قبول کرده و از آن زمان تا روز مرگش حتی یک لحظه هم از او جدا نشده بود. این پسربچه که سهراب نام داشت و بسیار مورد توجه و علاقهی مهلقاخانم بود، فاقد نیمتنهی پائینی بود و فقط از کمر به بالا جسم داشت و لذا در یک سبد مخصوص چرخدار نگهداری میشد، که هرگز از کنار تختخواب یا ویلچیر مهلقاخانم دور نشود.
و حالا، در روز مرگ مهلقا فراهانی آن سبد خالی بود و سهراب، ناپدید شده بود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 223.۱۲ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۳:۵۶:۳۴ |
نویسنده | زهره زاهدی |
راوی | هوتن شاطری پور |
راوی دوم | مهدی فضلی |
راوی سوم | شهره روحی |
راوی چهارم | کامبیز خلیلی |
راوی پنجم | افشین اعتماد |
ناشر | انتشارات کتابسرای نیک |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۳/۳۰ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |