کریستینا داشت در زیر نیمسایهی مخروطیشکلی از اشعهی آفتاب راه میرفت. آن روز نور خورشیدِ رنگپریده، بهسختی میتوانست همهجا را روشن کند. همهچیز آن اطراف در آن نور نیمهجان حالت عجیبی داشت. پمپ دستی آب در کنار در خانه، تنها بهنظر میآمد و پنیرک خیس بود از آب. درختان چنار حالت غمگینی داشتند. حتی چشمان پدرش هم که در کنار او راه میرفت، گودتر از همیشه بهنظر میآمد.
کریستینا کیف مدرسه با خود داشت که داخل آن به غیر از چیزهای همیشگی، یک طلق دودی هم بود که شب قبل پدرش آن را با گرفتن روی شعلهی آتش، سیاه و آماده کرده بود برای همین امروز. آن را به کریستینا داد تا وقتی همهجا سایهروشن میشد، او بتواند خوب ببیند.
کریستینا پرسید: «پس کی شروع میشه؟»
پدر با همان حالتی که در آن فضا قرار گرفته بود پاسخ داد: «میبینی که شروع شده.»
از دید کریستینا، صدای پدر مانند دستان، بازوان و شانههایش برجستگی خاصی داشت. وقتی به میدان کوچک محله رسیدند، مثل همیشه از هم جدا شدند. کریستینا رفت پیش همکلاسیهایش و پدر هم رفت پیش رفقایش که همگی معلم بودند.
کریستینا تابهحال ندیده و نشنیده بود که هنگام صبح هم ممکن است غروب شود. حالت دور شدن پدر در آن غروب صبحگاهی همراه با بقیهی اشیای اطراف او، عجیب بود.
دختربچهها وقتی به هم رسیدند، با هیجان به گفتگو پرداختند، آنها هم مانند کریستینا شیشهدودی با خود داشتند که جلو چشمهایشان میگذاشتند تا تغییر ناگهانی روز را در آسمان ببینند. حتی معلمان هم آن روز که معمولاً میایستادند و با گروهی از مردم حرف میزدند، منتظر بودند تا شاهد آن واقعه باشند.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 451.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 100 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۲۰:۰۰ |
نویسنده | لائورا بوناونتورا |
مترجم | جمشید کاویانی |
ناشر | هوما |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | La bambina che mangiava i fiori |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۱۸ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 105,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |