عبد الرحمن بن محمّد بن اشعث به وى امان داد و او تسليم شد.
او مسلم بن عقيل را نزد ابن زياد آورد و ابن زياد، دستور داد که او را به بالاى قصر بردند و گردنش زده شد و پیکرش به سوى مردم پرتاب شد.
ابن زياد، دستور داد هانى را به محلّه کُناسه بردند و در آن جا به دار آويختند. شاعر آنان، درباره اين حادثه، چنين سروده است:
اگر نمى دانى مرگ چيست، بنگر
به هانى [کشته] در بازار و به پسر عقيل.
دستور حاکم، درباره آنان به اجرا در آمد
و آن دو، محور سخن هر کسى شدند که به هر راهى مى رفت.
آيا اسماء بن خارجه به سرعت و ايمن، اسب مى تازد،
در حالى که قبيله مَذحِج، براى انتقام گرفتن به دنبال اويند؟
دربارۀ مسلم بن عقيل و رفتنش به کوفه و کشته شدنش حکايتى کاملتر و مفصل تر از خبر عمار دُهنی از ابوجعفر (امام باقر ع) هست که از عقبۀ بن سمعان غلام رباب کلبى دختر امرؤ القيس آورده اند. رباب همسر حسين بود که با سکينه دختر حسين می زيست و عقبه غلام پدرش بود. سکينه در آن وقت صغير بود.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۶۴ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 303 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۶:۰۰ |
نویسنده | محمدبن جریر طبری |
ناشر | چاپ و نشر بین الملل |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 180,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |