حکایت صوتی «دیدن هلال ماه در زمان عمر» در ماه رمضان رخ میدهد. مردم همگی برای دیدن هلال ماه، بر روی کوهی جمع شده بودند و به آسمان نگاه میکردند. ناگهان یکی از آنها رو به عُمر کرد و گفت: «دارم هلال ماه را در آسمان لاجوردی میبینم.» عُمر به آسمان نگاه کرد ولی هلالی ندید. رو کرد به آن شخص و گفت: «اون چیزی که تو به عنوان هلال میبینی، درواقع هلال نیست، بلکه خیالِ دروغین تو است. چرا که من وضعیت افلاک و ستارگان را بهتر از تو میشناسم. اگر باور نداری، سرِ انگشتانت را تر کن و روی ابروانت بکش.» آن شخص کاری که عمر به او گفته بود را انجام داد و بعد که به آسمان نگاه کرد متوجه شد که...
مولانا در حکایت «دیدن هلال ماه در زمان عمر» به هنرمندی، خیالاندیشیهای حقیقتستیزان را نقد میکند و خود چنین شروع میکند حکایت را که:
«ماه روزه گشت در عهد عمر بر سر کوهی دویدند آن نفر
تا هلال روزه را گیرند فال آن یکی گفت ای عمر اینک هلال
چون عمر بر آسمان مه را ندید گفت کین مه از خیال تو دمید
ورنه من بیناترم افلاک را چون نمیبینم هلال پاک را
گفت تر کن دست و بر ابرو بمال آنگهان تو در نگر سوی هلال...»
باقی حکایت را میتوانید از زبان علیرضا شریعتی بشنوید که در کنار روایت داستان و شعر، تحلیل و تفسیری از این حکایت، مطابق آن چیز که امروزه تجربه میکنیم، بهمان ارائه میدهد و میتوانیم از این طریق هم بر مسائل این روزگار چیره شویم و هم بر تفکر گذشتگانمان مسلط شویم؛ این هدف مجموعه «جزیره مثنوی» است.
حکایت دیگر از مجموعه صوتی «جزیره مثنوی» ماجرای «عیسی (ع) و شخص نادان» است. روزی شخصی نادان با حضرت عیسی همراه میشود و با اصرار تمام از او خواست که اسم اعظم را به او یاد دهد تا او هم بتواند مردگان را زنده کند. حضرت عیسی (ع) در جواب به او گفت: «در این باره ساکت باش و چیزی نخواه که این کار تو نیست.» شخص نادان گفت: «حالا که اینطور است. پس تو آن را برای این مردگان بخوان تا زنده شوند.» وقتی که حضرت عیسی سماجت او را دید...
باز هم شما را به روایت و تفسیر علیرضا شریعتی درباره این کتاب ارجاع میدهیم تا باقی داستان را از زبان او بشنوید که مزه هر حکایت را شیرین و تازهتر بر ذهن شنونده مینشاند. شما در خلال گوش کردن این مجموعه با درمان به روش مثنوی معنوی مولانا آشنا میشوید و به این ترتیب میتوانید آموزههای مولانا را در زندگی و زیست روزمرهتان جاری کنید. این حکایت از «جزیره مثنوی» از الهینامه عطار اقتباس شده است.
مولانا این حکایت را اینطور روایت میکند:
«عیسی مریم به کوهی میگریخت شیرگویی خون او میخواست ریخت
آن یکی در پی دوید و گفت خیر در پیت کس نیست چه گریزی چو طیر
با شتاب او آنچنان میتاخت جفت کز شتاب خود جواب او نگفت
یک دو میدان در پی عیسی براند پس بجد جد عیسی را بخواند...»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 23.۰۳ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۴:۳۳ |
نویسنده | مولانا |
راوی | علیرضا شریعتی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۱۳ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |