کتابی دربارهی جنگ
«وطن فقط یک سرزمین نیست» دربارهی زندگی یک خانوادهی بوسنیایی در یوگسلاوی سابق است؛ پیش از جنگ و هنگام جنگ. داستان حاصل تخیل نویسنده نبوده و گزارشی است حقیقی که تنها اسامی برخی از شخصیتها در آن تغییر کردهاند. بخش اصلی کتاب از زبان «ادیتا»ی شانزده ساله روایت میشود و در بخشهایی، پدر، مادر و برادرش نیز توضیحاتی اضافه میکنند. این کتاب، شرح دردها و رنجهای این خانواده است. اما فقط به اینها محدود نمیشود و از شادیها و نقاط روشن زندگیشان هم سخن به میان آمده است. از دوستان ادیتا، مدرسهاش، آداب و رسوم مردمش، از بوسنی و زیباییهایش هم صحبت میشود و از جنگ؛ آنطور که ادیتا و خانوادهاش آن را لمس کردهاند.
کتابی دربارهی صلح
از آنجا که در حال حاضر، دنیا بیش از انتقام به صلح و عدالت نیاز دارد، کتاب «وطن فقط یک سرزمین نیست» علیه هیچ ملتی نوشته نشده و در واقع، کتاب اثری است ضد جنگ، ضد خونریزی و ضد ملیگرایی افراطی و تلاشش ترویج صلح و آشتی است. عمدهی مطالب این کتاب، طی مصاحبهی «کارین کوسترر» با ادیتا و خانوادهاش شکل گرفتهاند و با مراجعه به کتابها، روزنامهها و مجلات بسیار تکمیل شدهاند. شنیدن این اثر میتواند چیزهایی زیادی دربارهی وطن و فرهنگ به مخاطب بیاموزد و معنای گستردهتری از جنگ و صلح را به دست دهد.
کتابی دربارهی زندگی
در اینجا، روزی نیست که به وطنم فکر نکنم. من در آرزوی دیدن اتاقم، دوستانم و بیشتر از همه دوست عزیزم سوتلانا و مدرسهام به سر میبرم. در بوسنی، اتاقی داشتم که میتوانستم به میل خودم آن را تزیین کنم. روی دیوارها و سقف، پوسترهای زیادی از خوانندگان پاپ آن زمان نصب کرده بودم. یک مجموعهی سیوپنجتایی کلاه هم داشتم که آنها را در همهجای اتاق آویزان کرده بودم. اما یکی از بهترین وسایل اتاقم، یک کاناپهی چرمی قرمز رنگ بود که بهجای تختخواب هم از آن استفاده میکردم. این کاناپه آنقدر راحت بود که وقتی کسی روی آن مینشست، احساس آرامش خاصی میکرد و تقریباً در آن غرق میشد. تمام دوستان من عاشق این کاناپهی چرمی بودند و وقتی به خانهی ما و اتاق من میآمدند، یکراست به سراغ آن میرفتند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 166.۹۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۲:۵۷:۵۶ |
نویسنده | کارین کوسترر |
مترجم | صدیقه وجدانی |
راوی | آزاده رادمهر |
ناشر | سماوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
هوالملک الحق المبین نمی دانستم قرار است به همین زودی ها درگیر کلمه ای به اسم " جنگ" شوم؛ ولی زندگی همیشه چیزهای زیادی برای غافلگیری ما دارد. این تابستان قرار گذاشته بودم با مدرسه ، در مورد تاریخ کشورهای مختلف دنیا در قرن اخیر در قالب حل کردن یک پرونده جنایی با دانش آموزان تحقیق و گفتگو داشته باشیم و الحق که در نهایت کار، واقعا خستگی همه به در رفت چراکه خروجی کار بچه ها عالی بود. یکی از کشورهای انتخابی ، بوسنی بود . بوسنی را در سال اول راهنمایی(پایه ۶ الان) شناختم با تصاویری از یک سرزمین سبز ولی به شدت درگیر جنگی نابرابر و ظالمانه در حق مسلمانان . فیلم خاکستر سبز خاتمی کیا را دیدم و بعدتر در دبیرستان یک رمان در مورد فجایع آن دوره این کشور که تازه چاپ شده بود خواندم . درد و غمی روی دلم بود که این تابستان با فعالیت بچه ها کمی سبک شد. این کتاب پیشنهاد یکی از بچه ها گروه بوسنی بود که به من داد و واقعا خوشحالم که آن را خواندم.خاطرات یک دختر نوجوان مسلمان بوسنیایی که در ابتدا زندگی روزمره خود را ، آداب و رسوم و جغرافیای محل زندگیش را شرح داده وبعدجنگ آوار شده روی سرشان تا پناهنده شدن در شهر ها و کشور های مختلف تا بالاخره آلمان و آرزوی هر روز برگشتن به وطن. جالب است که راوی از اشتیاقش به مهاجرت به آمریکا می گوید و تسلطش به زبان انگلیسی برای رسیدن به این آرمان و با درگیر شدن با مفهموم جنگ تازه می فهمد که وطن یعنی چه؟! روایت از زبان خانواده ای سرشناس و معتدل مطرح می شود و من خیلی جاها آنها را با شهدا و خانواده هایشان در ایران مقایسه می کردم و به نظر تفاوت ها قابل تامل است.واقعا وطن یعنی چه؟و برایش می شود تا کجا پیش رفت؟و باید تا کجا پیش رفت؟ کتاب متن روان و ساده ای دارد و توصیفات بجا باعث شد چندبار به نقشه مراجعه کنم و عمیقا در نگاه من به خاطرات آن سالهای مدرسه اثر داشت. به تمام افراد +۱۳سال پیشنهاد می کنم.