آخرش فهمیدم اگر توانسته بودم جلوِ نفرتم را بگیرم همهچیز حالا فرق میکرد.
خورشید هنوز از لای کرکرههای پایینکشیده پیدا بود. ازرمقافتاده و بیحرارت داشت پشتِ سبزیِ زیتونزارانی ناپدید میشد که تمام راه تا ساحل شنیِ والدانوس، تا کروچه و اوتیِها، گسترده بود؛ ساحلها بغلبهبغل پُر بود از جماعتی لختی که جِد کرده بودند قبل از بازگشتن به هتلهاشان آخرین اشعهی سرطانزا را هم جذب بدن کنند. طوری به تنهای آفتابسوختهشان آب میپاشیدند که انگار دارند عطرهای گرانقیمت میزنند، بعد لباسهایشان را میپوشیدند و میدویدند سمت دیسکوها و تراسهایی که موسیقی توربوفولک پخش میکردند؛ خیالشان تخت بود که امشب آدم دیگری عین خودشان را با سوختگی درجهسوم مال خود میکنند و بعد هم از یاد میبرند.
اول تصمیم گرفتم کمی دیگر توی تخت بمانم، ولی میبایست بلند میشدم چون بوی گند عرقِ اتاق را نمیتوانستم تحمل کنم. اتاق در قسمت غربی خانه است و عصرها مثل کوره داغ است. خورشید ساعتها و ساعتها به دیوار شلاق میکشد. حتی وقتی این کثافت غروب میکند، دیوارها هنوز گرما بیرون میدهند. تمام شب آتشبارانم میکنند. از وقتی آمدیم این خانه و از همان بار اولی که روی تخت دراز کشیدم، عرق ریختهام. سهی صبح بیدار میشوم و باید از تخت بزنم بیرون، چون بالش و ملافه خیس عرق شدهاند و دارند شروع میکنند به بو دادن. آن هم چه بوی دلضعفهآوری؛ بههیچوجه نمیشود تحملش کرد. تنم از تخت بیرونم میاندازد.
اتاقخواب کردنِ آن اتاق تصمیم فاجعهباری بود. تخت و کمد و کتابخانهها را آوردیم و سرنوشت شومِ ازدواجمان را به دست خودمان رقم زدیم، هر چند این را تا مدتها بعد نفهمیدیم. هیچچیز توی آن اتاق از دستِ شب در امان نبود، لااقل ازدواج نیمبند و مردنی ما که نبود.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۲۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 135 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۳۰:۰۰ |
نویسنده | آندری نیکولایدیس |
مترجم | محمدرضا فرزاد |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Sin |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۱/۲۴ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 110,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |