برشی از زندگی سه زن ایرانی، دختر و مادر و مادربزرگ در تهران دههی 80 شمسی. دختر جوان درگیر مسائل و خواستهای نسل خود است. مادربزرگ هنوز غرق در گذشتهای است کمابیش ساخته و پرداختهی ذهن. راوی قصه آرزو است، زنی میانهسال که بین خواستههای مادر و توقعات دختر و آرزوهای خود در جدال است. در ظاهر زنی است محکم که از مردها و دنیای مردانهی اطرافش هراسی ندارد و در باطن خواسته و ناخواسته جوابگوی توقعات دختر و مادر. وقتی عشق به صورت مردی «بینقص» وارد زندگیش میشود مخالفت مادر و دختر و دوست صمیمی به جدال ذهنی آرزو دامن میزند.
عادت میکنیم در فرانسه، ایتالیا و گرجستان ترجمه و منتشر شده است. چراغها را من خاموش میكنم تاکنون به زبانهای آلمانی، ترکی، یونانی، فرانسوی، انگلیسی، چینی و نروژی ترجمه و منتشر شده است. مثل همهی عصرها به زبان های فرانسوی، گرجی و ارمنی، یک روز مانده به عید پاک به زبانهای فرانسوی و گرجی، انگلیسی و ارمنی طعم گس خرمالو نیز به زبانهای فرانسوی، اسلوونیایی، لهستانی، گرجی و ژاپنی ترجمه و منتشر شده است.
انتشار همهی این ترجمهها بر اساس عقد قرارداد رسمی كپیرایت میان زویا پیرزاد، نشرمركز و ناشران خارجی انجام شده است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 463.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 272 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | زویا پیرزاد |
ناشر | نشر مرکز |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۱/۲۳ |
قیمت ارزی | 7 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب ظاهر سادهای داره اما در دلش پیچیدگیهای زیادی رو بیان میکنه. با این حال کتاب چراغها را من خاموش میکنم از خانم پیرزاد خیلی جالبتر بود و من با توجه به اون اثر توقعم خیلی بالا بود از این کتاب اما اصلا در حد اون کتاب ظاهر نشد.
باز هم زویا پیرزاد و روایتِ زن! یک رمان اجتماعی که لابهلاش رگههای عاشقانهای داشت که من خیلی دوستش داشتم. حتما ارزش خوندن داره. شاید ابتدا یهکم ارتباط گرفتن باهاش سخت باشه، ولی هرچی جلوتر میره گیراتر میشه.
من به این کتاب واقعا امتیاز متوسط میدم.نه اونقدر بده که بگم ارزش خوندن نداره و نه اونقدر قوی که تو ذهنم باقی بمونه.
بسیار عالی