بارها درطول شب از جا پریده بودم، بیآنکه بدانم وزش کدام باد خوابم را آشفته کرده بود، دستهایم را نومیدانه در هم گره میکردم و مِنمنکنان میگفتم: «خدایا! خدایا! باید مُرد!» تشویشی سینهام را میفشرد، در منگیِ بیداری، ضرورت مرگ دهشتناکتر به نظرم میرسید. بهسختی دوباره به خواب میرفتم، خواب از بس شبیه مرگ بود نگرانم میکرد. اگر تا ابد میخوابیدم چه؟ اگر چشمهایم را میبستم و دیگر بازشان نمیکردم چه؟
این داستان کوتاه که پروپیمانترین داستان این مجموعه است، دربارهی مردی نزار است که از کودکی حالتی از بیحسی و کرختی در خود دارد. بیماری او حالی شبیه مرگ است با این تفاوت که صداها را میشنود و رفتار و اقوال را درک میکند. همسرش و حتی پزشکش گول میخورند که الیویه مُرده. مراسم کفن و مقدمات دفن انجام میشود. با همان جملهی اول میخکوب میشویم: راوی مردی مُرده است و خواننده، هولناکترین ترسهایش، زندهبهگوری، موبهمو پیش چشمش جان میگیرد. و این هنرِ قلمِ زولاست که برترین نویسندهی فرانسویزبان قرن نوزدهم بود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 475.۴۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۸:۲۵:۵۷ |
نویسنده | امیل زولا |
مترجم | محمود گودرزی |
راوی | رضا عمرانی |
ناشر | ماه آوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۱/۱۶ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |