حکایت اول «جزیره مثنوی»، ماجرای «آتش افتادن در شهر به ایام عمربن خطاب» داستان آن دورانی است که آتشی به شهر افتاد، که سنگها را مانند چوب خشک میسوزاند. در این روزها ساختمانها و بناها و خانه پرندگان و... همگی در آتش میسوختند. آتش آن روزها چنان تیز و خشن بود که نصف شهر را گرفته بود. هیچ آبی نمیتوانست حریف آن همه شعله شود. هرچه مردم و اهالی شهر سعی میکردند و آب و سرکه روی آتش میریختند، اثری نمیکرد و از قضا بر تندی و خروش شعلههای آتش اضافه میکرد و آن را بیشتر و بیشتر پخش میکرد. مردم که از این اوضاع خسته و دردمند بودند، ناچار پیش عُمَر رفتند و علت این اوضاع را از او پرسیدند. ادامه این داستان و جواب عمر به مردم و مقصود مولانا از طرح این حکایت را میتوانید در فایل صوتی اول به روایتگری علیرضا شریعتی بشنوید.
مولانا داستان را به زبان خود اینگونه شروع میکند:
«آتشی افتاد در عهد عمر همچو چوب خشک میخورد او حجر
در فتاد اندر بنا و خانهها تا زد اندر پر مرغ و لانهها
نیم شهر از شعلهها آتش گرفت آب میترسید از آن و میشکفت
مشکهای آب و سرکه میزدند بر سر آتش کسان هوشمند
آتش از استیزه افزون میشدی میرسید او را مدد از بی حدی
خلق آمد جانب عمر شتاب کآتش ما مینمیرد هیچ از آب...»
حکایت دوم «جزیره مثنوی»، ماجرای «لقمان و غلامان»، داستان لقمان را شرح میدهد که، در میان باقی غلامان، در خدمت خواجه است. روزی خواجه غلامانش را برای چیدن میوه به باغی فرستاد. لقمان هم همراه آنها رفت. غلامان همزمان که میوهها را میچیدند مقداری از میوهها را خودشان میخوردند و چیزی نگذشت که خواجه متوجه این مسئله شد. وقتی خواجه پیگیر شد تا بفهمد کدام یک از آنان چنین خطایی کرده است، همهی غلامان این موضوع را گردن لقمان انداختند و او را مسبب چنین خطایی دانستند. خواجه که این را شنید خشمگین شد و این شد که لقمان پیش خواجه رفت و از او خواست تا همهی آنهایی را که با او به باغ رفته بودند را امتحان کند و از این طریق متوجه حقیقت شود. اینکه نتیجه آزمایش چه میشود را میتوانید را خودتان و با تحلیل و بررسی علیرضا شریعتی بشنوید.
مولانا این حکایت را نیز به زبان خودش اینگونه شروع میکند:
«بود لقمان پیش خواجه خویشتن در میان بندگانش خوارتن
میفرستاد او غلامان را به باغ تا که میوه آیدش بهر فراغ
بود لقمان در غلامان چون طفیل پر معانی تیرهصورت همچو لیل
آن غلامان میوههای جمع را خوش بخوردند از نهیب طمع را
خواجه را گفتند لقمان خورد آن خواجه بر لقمان ترش گشت و گران
چون تفحص کرد لقمان از سبب در عتاب خواجهاش بگشاد لب
گفت لقمان سیدا پیش خدا بنده خاین نباشد مرتضی
امتحان کن جملهمان را ای کریم سیرمان در ده تو از آب حمیم...»
هر دو حکایت شنیدنی «جزیره مثنوی» را میتوانید تنها در ۱۵ دقیقه، با صدای علیرضا شریعتی، بشنوید و علاوهبر آشنا شدن با حکایتهایی از مثنوی معنوی مولانا، روایت درمانی این حکایتها را نیز دریابید. هدف از شکلگیری مجموعه «جزیره مثنوی» همین بوده است، که انسان امروزی بتواند از طریق طی کردن مسیری که حکیمانی همچون مولانا پیش پایش قرار دادهاند، جواب سوالهایش را در این روزگار پیدا کند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 14.۴۳ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۵:۰۴ |
نویسنده | مولانا |
راوی | علیرضا شریعتی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |