قصۀ اول کتاب «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند»، که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده، رمانی کوتاه دربارۀ مرگ و قرار گرفتن در آستانۀ مرگ است.
آندرییف در «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» موقعیت و حالات و حسیات چند زندانی محکوم به اعدام را کمی پیش از به دار آویخته شدنشان مینویسد. از این زندانیان، پنج نفر، دو زن و سه مرد، تروریستهایی هستند که بهجرم اقدام به ترور یک مقام سیاسی به اعدام محکوم شدهاند و دو نفر دیگر، یکی راهزنی آدمکش است و دیگری کارگری است که ارباب خود را کشته است. اکنون که همۀ اینها در «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» قرار است به یک شکل بمیرند و مرگشان نزدیک است آندرییف به درون تکتک آنها میرود تا حال روحیشان را در جوار لحظۀ موحش مرگ با طناب دار روایت کند.
اما آیا مرگ واقعاً برای شخصیتهای «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» موحش است؟ آنها در آخرین روزها و ساعات زندگیشان به چه باور و احساسی از مرگ میرسند و چطور به استقبال مرگ و پای چوبۀ دار میروند؟ پاسخ این سؤال را با خواندن کتاب «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» خواهید یافت.
آندرییف در «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» ماهرانه به درون شخصیتهای داستانش رسوخ میکند و حال آنها را در لحظاتی که خود را با مرگ مواجه میبینند به نمایش میگذارد. او در این داستان، علاوه بر رسوخ به اعماق ذهن شخصیتهای اصلی که همان محکومان به اعدام هستند، به درون ذهن مقام عالیرتبهای هم که قرار است ترور شود اما با لو رفتن نقشۀ ترور از خطر جَسته است رسوخ میکند و در همان ابتدای داستان ما را با خود به خلوت این مقام عالیرتبه میبرد و او را به تصویر میکشد که از فکر مرگ و فکر اینکه چیزی نمانده بوده بمیرد، مشوش و آشفته است و افکاری پریشان در سرش چرخ میزنند. او خود را بیگانه با تناش میبیند و به تن خود که قرار است با بمب تکهتکه و متلاشی شود فکر میکند.
در بخشی از مقدمۀ حمیدرضا آتشبرآب بر ترجمۀ فارسی کتاب «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» دربارۀ این رمان کوتاه آندرییف آمده است: «هرچند در مرکز داستان هفت نفر بازهم موضوع محبوب نویسنده – مرگ – در جریان است، اینبار بحث قهرمانی و پاکی شورشیان است که طرح میشود، نه ترس از مرگ. اثر نه اعتراضی به اعدام، که ستایش انقلابیون است و برای همین هم در میان آثار آندرییِف جایگاه ویژهای دارد؛ رمانی یگانه و متفاوت از هرآنچه آندرییِف با نجابت و پرهیزکاریاش نوشته است. در فضای آندورۀ روسیه، باور آندرییِف به قداست شورشیان – با وجود سیاسینبودن نویسنده – ویژگی برجستهای محسوب میشد. بنابراین، شاهکار داستان هفت نفر در یک کلام مناجاتی است در رثای شهیدان بزرگ.
داستان هفت نفر در محافل دموکرات، بهعنوان اعتراض شورانگیز انقلابیون درمقابل تزاریسم ارزیابی شد و در ردیف کار اومانیستهای بزرگی چون تالستوی، گُورکی و کارالِنکا قرار گرفت. بهجرأت میتوان گفت این رمان تحت تأثیر ایدههای اومانیستی شگرف لِف تالستوی نوشته شد و اتفاقی نیست که به خود او تقدیم شده است.»
قصۀ دیگر کتاب «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» یک داستان کوتاه از آندرییف است به نام «یکی بود، یکی نبود». این داستان، چنانکه پیشتر اشاره شد، تحت تأثیر یکی از شاهکارهای تالستوی یعنی قصۀ «مرگ ایوان ایلیچ» نوشته شده است و از قصههای مهم و هنرمندانۀ لیانید آندرییف است؛ قصهای که، چنانکه مترجم در مقدمهاش بر ترجمۀ فارسی کتاب «داستان هفت نفری که به دار آویخته شدند» اشاره میکند، از نمونههای قدرتمند داستان کوتاه در دوران خودش است و «درست پس از این اثر بود که آندرییِف را به حق بهعنوان امید نئورئالیسم و برادر کوچکتر و شایستۀ گُورکی تکریم کردند.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 256 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۳۲:۰۰ |
نویسنده | لیانید آندرییف |
مترجم | حمیدرضا آتشبرآب |
ناشر | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Леонид Николаевич Андреев |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۱/۰۲ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 265,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
در داستان "هفت نفری که به دار آویخته میشوند" شرح کلاژوار حرکتِ عدهای مجرمِ خالی از پشیمانی از جرمِ قطعی را شاهد ایم. هنر آندرییف همین است که بدون اینکه مجرمین را پشیمان نشان بدهد کاری میکند در آخر داستان یک همدلی بین خواننده و هفت نفر به دار آویخته شده به وجود بیاد. این اثر مشخصا ذیل ادبیات علیه حکم اعدام جا میگیرد. داستان کوتاه "یکی بود یکی نبود" هم که به پایان کتاب افزوده شده بود، از بهترین و تلخترین داستانهای کوتاهی بود که در عمرم مطالعه کرده ام. ترجمهٔ آتشبرآب هم نقل و نبات.