قصۀ زندگی بعضی از آدمها آن قدر پرماجراست که نمیتوانی تصمیم بگیری از کجا شروع کنی و به کجا برسی؟ از هر جا وارد میشوی به دالانهای پیچ در پیچی میرسی که هر کدام برای خودش هشتیای دارد تا بنشینی روی سکویش و پشتت را به دیوارش تکیه بدهی و خستگیت را بگیری و دوباره راه بیفتی بین دالان بعدی.داستان زندگی فهیمه، قصۀ هزار دالانی است که در هر کدام که پیچ میخوری یادت نمیآید که چه شد سر از آن جا درآوردی؟ با این همه دوست داری بازهم ادامه بدهی، بالاخره جایی تمام میشود. خیلی از ما تا آخر عمر فرصت پیدا نمیکنیم که زندگیمان را این طور با جزئیات، صفحه به صفحه، سطر به سطر برای کسی تعریف کنیم. ولی فهیمه ساعتهای طولانی پشتاش را به هشتی زندگی تکیه داد، با حوصله نشست، گفت و گفت تا تمام شد. حالا هم که نیست حس میکنی باز گوشهای نشسته، شال سفیدش را زیر چانه با سنجاق محکم میکند، چشمهای عسلی و ریزش را تنگ میکند تا بقیۀ ماجرا را بگوید، شاید الان قصه طور دیگری باشد، حالا شاید با سعید و رضا از نو همخانه شده است. این روایت بر مبنای روایت فهیمه از خودش است و من پیش دیگرانی که بعضی از این دالانها را با او زندگی کردند، رفتم. قصه را از گوشههای مختلف دیدم و نوشتم. فصلهای زیاد این کتاب پر از فصلک است. پر از دالان و هشتی. شاید کمی شما را گیج کند، شاید هم مشتاقتان کند برای دیدن دالان بعدی.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 4.۰۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 360 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۰۰:۰۰ |
نویسنده | نفیسه ثبات |
ناشر | روایت فتح |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |