سیدمریم به مهمانهای ناخوانده عادت داشت؛ در کودکی، پدرش و بعد از ازدواج، پهلوانسجاد با لبخند، میزبانی دوست و دشمن و آشنا و غریبه را میکردند؛ اما این اولینبار بود که کوهیار مهمان به خانه میآورد. همین رفتارها بود که سیدمریم را دلگرم میکرد به این که کوهیار شبیه پدرش است؛ نه آن پسرک خرابکاری که مردم شکایتش را میآورند.
اما زندگی به همین سادگی هم نبود و مراد، طلبکار سمجی بود که دست از سر این خانواده برنمیداشت و وقت و بیوقت مزاحم سیدمریم میشد. کوهیار که بعد از مرگ پدرش خود را مرد خانه میدانست، در تلاش بود کاری کند تا پول مراد را جور کند... حالا باید ببینیم که کوهیار چه کاری از دستش برمیآید!
اینکتاب برای درک اهمیت خانواده، مقابله با مشکلات و سختیها و پرورش و تقویت خودباوری بسیار مناسب است.
در قسمتی از متن کتاب میخوانیم:
«صدای خروس، مغز کوهیار را زیر و رو میکرد. خروس سیاه لبه ایوان ایستاده بود و آنقدر در حس فرو رفته بود که قصد نداشت کنسرت صبحگاهیاش را تمام کند. کوهیار با عصبانیت پتو را کنار زد. هنوز خستگی اتفاقات دیروز در جانش باقی مانده بود. هرچه خودش را کش و قوس داد فایده نداشت. خستگی بدجور به تنش نشسته بود؛ درست مثل کبودیهایی که از دیروز روی تنش جا خوش کرده بودند.».
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 152.۲۱ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۲:۴۲:۱۵ |
نویسنده | زهرا محمودیان |
راوی | رضا جعفرپور |
ناشر | سماوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۶ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |