آجودانی جملهای از صفحة 322 الانسان الکامل نسفی آورده است که در آنجا نسفی این نظر شیخ خود، سعدالدین حموی، را که معتقد بود زمان خروج امام زمان (ع) مشخص است، نقد کرده. آجودانی با نقل این جملة نسفی که «هیچ طایفهای فاضلتر و گرامیتر به نزد خدا از درویشان نیستند»، ادامة سخن نسفی را نیاورده است و اینگونه نشان میدهد که گویی وی اعتقادی به این موضوع ندارد:
عزیز نسفی بهروشنی میدید که حاصل آن نوع نظریهپردازیهای متشرعانه صوفیانه سرانجام از کجا سر درمیآورد. اگر در زمانة او درنتیجة وحدت تصوف و تشیع و به برکت تفسیر شیعی آرای ابنعربی، آن نوع نظریهپردازیها به «دعوی صاحبالزمانبودن»، و به ادعای «صاحب زمانی» منجر میشد، در زمانة ما، بعد از آن همه بحثها که در طول تاریخ درگرفته بود، چنین نظریههایی سر از آستین نظریة ولایت فقیه درآورد که همة شئونات پیغمبر و امام را برای ولی فقیه ثابت میداند (آجودانی، 85:1383).
اما گذشته از مطالب مکرر نسفی دربارة صاحبالزمان در تمامی کتابهایش که در فصل انسان کامل خواهد آمد، آنچه آجودانی نیاورده، این است که نسفی به سخن شیخ خود باور داشته و در همان صفحه میگوید که تنها یک نقد بهنظر استادش دربارة صاحبالزمان دارد و آن اینکه زمان ظهور وی مشخص نیست! (الانسان الکامل، 322)
اثری جالب و درخور توجه بود ولی عنوان و هدفی اثر به دنبالش هست سنخیتی باهم ندارد
ا
امین
۱۳۹۶-۰۱-۳۱
2
به عنوان اثری که ادعای تحلیلی و پژوهشی بودن دارد و توسط استاد دانشگاه نگاشته شده است، کتابی ناامید کننده بود. پیش از هر چیز عنوان کتاب لزوما بیانگر محتوای آن نیست و تنها به عزیز نسفی و صدرالدین شیرازی می پردازد. بنابراین طیف عرفای بین این دو را شامل نمی شود. به علاوه، کل اثر شبیه به یک مرور ادبیات ساده یک مقاله آکادمیک است، و نه اثری تحلیلی یا تفسیری. و در نهایت خواننده احساس می کند که کل متن را می توان در یک مقاله خلاصه کرد و باقی تکرار مکرراتی است که جز سوالاتی بی پاسخ چیزی برای خواننده باقی نمی گذارد