آخرین زمین خوردن مادرم در هشتادسالگیاش بود. زمین خوردنی بد. بعدازآن، ذهنش پیوسته در نوسان بین گذشته و آینده بود. بعضی روزها، او به عروسیها یا مراسم تدفینی میرفت که چیزی بیش از نیمقرن پیش اتفاق افتاده بودند؛ روزهای دیگری بودند که او خودش را با بچهها در مهمانیهای شام یکشنبه عصر میدید، بچههایی که دیگر اکنون موهایشان خاکستری شده بود. در این روزها، او دائماً در رختخواب دراز کشیده بود، ولی در زمان حرکت میکرد و برمیگشت به دهههایی که مدتها بود مرده بودند؛ این برگشت به گذشتههای دور را با سرعتی باورنکردنی انجام میداد، سرعتی ورای آنچه علم فیزیک میتوانست عرضه کند.
یکی از روزهایی که به دیدارش در خانهی سالمندان رفته بودم، پرسید: «راسل کجاست؟»
جواب دادم: «راسل منم.»
به گویندهی این جواب، به این آدم بزرگجثّه، خیره شد و جواب را نادیده گرفت. دستش را در نیممتریِ زمین بالا گرفت و گفت: «راسل قدش انقدره، همین!»
آن روز، در ذهنش، او خانمی جوان، همسری در حیاط خانهای با مرغ و جوجههایش بود، خانهای واقع در دهکدهای در ویرجینیا، مشرفبه باغهای سیب و با چشماندازی محو از کوههای آبیرنگ دوردست، و من در آن لحظه غریبهای بودم خیلی بزرگسال که بهراحتی میتوانستم جای پدرش باشم.
مادرم یک روز صبح خیلی زود در نیویورک به من زنگ زد. از من پرسید: «امروز حتماً به مراسم تدفین من میآی؟» سؤالی آنقدر عجیب که خواب آدم را بپراند.
«محض رضای خدا به من بگو چی داری میگی؟» این بهترین جوابی بود که در آن لحظه میتوانستم به این سؤال بدهم.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 250 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۲۰:۰۰ |
نویسنده | راسل بیکر |
مترجم | مهرداد ایزدی |
ناشر | نشر قطره |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Growing Up |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۱۹ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
قیمت چاپی | 180,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |