لایلا ریجفیلد در یک شهر زیبای دانشگاهی زندگی میکند، اما اوضاع آنطور که به نظر میرسد نیست. لایلا هم زنی که به نظر میرسد نیست. ماهها پیش دانشجویی ناپدید شده و حالا آرون، شوهر لایلا، نیز گم شده است. این پروندهها ابتدا تنها حوادثی ناگوار تلقی میشوند تا اینکه معلوم میشود دانشجوی گمشده در واقع سومین مورد از ناپدید شدنهای توضیحناپذیر چند سال اخیر است. پلیس ناامیدانه در پی کشف ارتباطی میان این پروندههاست؛ البته اگر اصلاً ارتباطی در کار باشد. اما روحش هم خبر ندارد که این تنها بخشی از حقیقت ماجراست…
در شهر ولوله میافتد و همه نگران وضعیت سلامتی دبیر محبوب دبیرستاناند؛ همه به جز همسرش، لایلا. او هم قطعاً به خاطر گم شدن شوهرش گیج شده، چون آخرین کسی است که جسد آرون را دیده، جسدی که حالا مفقود شده است.